Sunday, January 13, 2019

یادداشتی کوتاه به مناسبت چهل و هشتمین سالگشت رستاخیر سیاهکل- سیروس بینا

گفتمان سیاسی اجتماعی

******************

زمان:  8:00 شب اروپای مرکزی، 10:30 شب تهران، 2:00 بعد از ظهر نیویورک 

Paltalk à View all  à All Languagesà Iran

**********************


*********

پایه گذاران سازمان چریک های فدائی چه کسانی بودند و بر اساس کدام نظر؟

 یادداشتی کوتاه به مناسبت چهل و هشتمین سالگشت رستاخیر سیاهکل

رفقا و دوستان گرامی،
انسان های شریف، با تکیه به حقایق تاریخی، دو وظیفه دارند: (1) افشاء مزدوران قلم-به-مزد و عاملان ارتجاع و نحوه ی تاریخ نگاری وارونه به شیوه ی رژیم های مسّلط و (2)  مبارزه با مخدوش نگاری و نادیده انگاشتن حقایقی که - خواسته یا ناخواسته - علّت وجودی جریان ها، عناصر تشکیل دهنده، محتوای نظری و درک تضادهای اجتماعی و نحوه ی مبارزات را به طرزی دلبخواه جا به جا می کند. 
میدانیم که در صنعت وارونه نگاری جمهوری اسلامی گوی سبقت را حتا از "تاریخ نویسان" سازمان های اطلاعاتی غرب نیز ربوده است. برای مثال، به دو جلدی که در مورد "اسناد چریک های فدائی خلق" توسط رژیم در ایران منتشر شد رجوع کنید. اما در کنار این همه تاریخ سازی ها و قصد در بی هویت نمودن انقلابیون توسط های رژیم جمهوری اسلامی، ما با مخدوش نگاری های دیگری رو به رو هستیم که حاملین و عاملین آن با اندکی زیرکیِ خورده بورژوازی و پشت هم اندازی های چپ نمایانه قصد در بُنیاد پیشینه ای احترام آمیز برای سازمان بی بو و خاصیت خویش می کند. یکی از همین "جاسازی" ها، جار زدن های پی گیرانه ای است که بازتاب آن یکی دو سال پیش از قیام 57 - پس از شهادت رفیق حمید اشرف و همرزمان جان به کف وی - در سازمان از هم گسسته ی چریک ها فدائی خلق به وقوع پیوست. 

در آن زمان، من در واشنگتن عضو واحد واشینگتن-بالتیمور (کنفدراسیون جهانی) در آمریکا بودم. و با توجه به هواداری از سازمان (و دیگر مطالب و وقایعی که در لحظه به این یادداشت مربوط نیست!) تعدادی از ما از فرایند و چند و چونِ این از هم گسیختگی و تبدیل تمایل نظری سازمان به "نظر جزنی" خبر داشتیم. در این زمان چندی پیش از قیام بود، که با توجه به قرائن و شواهد، منجمله، و مواضع سیاسی منعکس در اعلامیه ها و نشریات این سازمان در هم ریخته، برای چندی از ما شّکی باقی نماند که این تمایلِ نظری جدید (نظر جزنی)  به مثابه واسطی بسیاری از حاملین آن را آشکارا به سوی نظر "حزب توده" سوق خواهد داد. در واحد ما (یعنی "رزمنده ترین" واحد کنفدراسیونی پس از انشعاب با "خّط راست" و "خّط میانه" (یعنی هر دو نظرِ "سه جهانی" و مائوئیستی که شاه را - پس از سفر وی به چین و دیدار با چوئن لای-  مستقل و ملی قلمداد می کردند) نیز عناصری بودند که  از "رهنمودهای" این سازمان (و استحاله ای که هنوز توضیح داده نشده بود) کورکورانه تبعیت کردند، و به قول حاقظ: "عِرض خود را بردند و زحمت ما هوادارانِ "نظر احمدزاده" را افزون کردند." این البته شامل داستانی دراز است که خود وقتی مناسب می طلبد. 

تازه پس از قیام بود که بسیاری از هواداران گیج و مغشوش سازمان (سازمانی را، که خانه شاگرد بیژن جزنی، فرخ نگهدار یدک می کشید) در ایران به انشعاب میان "اقلیت" و "اکثریت" تن در دادند. و همین انشعاب خود نیز عاملی جهت بَزَک کردن نظری و تحریف تاریخ در رابطه با بنیانگذاران سازمان چریک های خلق از جانب هر دو جناح (یعنی توده ای و شبه توده ای)، بویژه جناح "اقلیت" شد.
چنان که رفیق فریبرز سنجری در کلیپ صوتی زیر شرح می دهد، بنیانگذاران سازمان چریک های خلق ایران مسعود احمدزاده، امیر پرویز پویان، و عباس مفتاحی بودند، و علت وجودی مبارزه ی مسلحّانه نیز بر اساس تحلیل دقیق از جامعه ی ایران در کتاب "مبارزه ی مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک" به رشته تحریر در آمده بود.
  
خسته نباشید،
سیروس  بینا     

نهم فوریه 2019  
:"مصاحبه ای با رفیق فریبرز سنجری در مورد "سیاهکل و تاریخچه شکل گیری سازمان چریک های فدایی خلق ایران  



*************************
.تاریخ این برنامه بعدا اعلام خواهد شد

  با پویان 



 عضو سابق کنفدراسيون دانشجويان ايرانی در خارج 
و

فعال سياسی


 شنبه 16 فوریه 2019 - 27 بهمن  1397

  با پویان 


 عضو سابق کنفدراسيون دانشجويان ايرانی در خارج 
و

فعال سياسی


یاداشتی از پژمان رحیمی  


نکاتی درباره‌ی: «طراحی‌سوخته»
مستندی که با عنوان «طراحی‌سوخته» از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد شاید بدسلیقه‌ترین فیلمی بود که تا کنون این رژیم علیه فعالین اجتماعی و سیاسی تهیه کرده است. علاوه بر حجم زیادی از دروغ و وارونه‌نمایی، حتا اموری که حق طبیعی هر انسانی است هم در این فیلم به صورتی امنیتی نشان داده شده است. تا کنون از این گونه فیلم‌ها بسیار تهیه شده و خواهد شد و آخرین مورد هم مربوط به اعتراف‌گیری از یک آدم ساده و بیمار بود که به عنوان پدرخوانده‌ی داعش در اهواز از او یاد کردند!
در واکنش به این توطئه از سوی این رژیم انسان‌ستیز باید به طور هماهنگ علیه اعمال فشار وحشیانه به دستگیرشدگان برای به اعتراف دروغ کشاندن آنان -که هدفی جز مرعوب کردن اقشار مختلف مردم از پیگیری مطالبتشان ندارد- بپا خواست. به اعتراف کشاندن فعالان کارگری و مطبوعاتی در واقع تحقیر جامعه و به ترس و انفعال کشاندن معترضان را هدف خود قرار داده است. باید با شجاعت افشاگری کرد و اقشار مختلف مردم و آنانی که شاید تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌ای قرار بگیرند را خطاب قرار داد و این حمله را پاسخ داد. باید گفت این فیلم و موارد مشابه آن بر اساس اعترافات دروغ و تحت شکنجه‌هایی که رژیم اسلامی در آن سابقه‌ای درخشان دارد ساخته شده است. باید گفت که دید و بازدید کارگران با یکدیگر و پرس‌وجوی آدم‌ها از یکدیگر و کسب اطلاع و دانش و تجربه، جرم نیست و امنیت جایی را به خطر نمی‌اندازد جز اینکه سلطه‌گران از کسب آگاهی و گسترش آن همواره در هراس هستند. باید با صدای بلند از جنایت‌های این رژیم در طول دوران حیات ننگین‌اش گفت و نشان داد که این حکومت جز با سرکوب و شکنجه و داغ و درفش و زندان و اعدام باپرجا نمی‌تواند بماند.
***
اما سازندگان این فیلم بیشتر بر ابهام یا بی‌اطلاعی مخاطب از برخی جریانات سیاسی حساب باز کرده‌اند تا با خلاصه کردن همه چیز حول دخالت و مرکزیت یک جریان سیاسی خاص، به اهداف مختلف خود دست پیدا کنند.
لازم بود ابتدا توضیحاتی درباره‌ی اشاره‌ای که به من و سوابقم در این فیلم شده داشته باشم و در ادامه نکاتی هم درباره‌ی این فیلم اضافه خواهم کرد.
حتا از قیافه‌ی افرادی که در فیلم نمایش داده شد می‌توان فهمید که چه بلایی سرشان آورده‌اند تا جلوی دوربین در نقش یک بازیگر ادعاهایی عجیب و مضحک را بیان کنند. در این فیلم سخنانی درباره‌ی من هم به یکی از بازداشت‌شدگان دیکته شده که به وضوح اعمال شدید شکنجه را نمایان می‌کند. در این فیلم به انجمن غیردولتی‌ای که در اهواز داشتیم اشاره می‌شود و طبق دستور و با دیکته‌ی بازجویان فعالیت‌هایی به انجمن نسبت داده می‌شود که کاملاً نامربوط هستند. انجمن فرهنگی هنری سایه (۱۳۸۲-۸۸)، در زمینه‌های فرهنگی و هنری و اجتماعی فعالیت علنی داشت و هرگز هم پوششی برای کاری مخفی نبود. در انجمن، گرایشات فکری مختلفی حضور داشتند ولی همه در یک مجموعه برای یک کار علنی توافق داشتند. اما نکته‌ی اصلی اینکه این انجمن در سال ۱۳۸۸ با یورش نیروهای امنیتی و دستگیری دو نفر از اعضایش برای همیشه تعطیل شد. در واقع طراحی‌سوخته، فعالیت‌هایی را به نهادی نسبت می‌دهد که ده سال پیش تعطیل شده است! همان‌طور که اعترافات بهروز کریمی‌زاده را از ده سال پیش در این فیلم چپانده‌اند، مشخص است برای اینکه بتوانند یک پایه‌ی داخلی برای سناریوی وابسته نشان دادن اعتراضات در خوزستان (به خصوص اهواز) معرفی کنند به ده سال پیش و فعالیت‌های یک انجمن تعطیل شده مراجعه کنند. زمانی که این انجمن فعالیت داشت بسیاری از همین فعالان کارگری معترض کنونی هنوز شاغل نشده بودند. اعتراض کارگران به وضعیت نابسامان اقتصادی، با هیچ سریشمی به خارج از وضعیت واقعی خودشان وصل نمی‌شود.
دروغ دومی که مطرح می‌شود وابستگی من به «حزب کمونیست کارگری ایران» است! به نظر می‌رسد دستگاه جعل و دروغ جمهوری اسلامی روی بی اطلاعی مخاطبان از جریانات سیاسی اپوزیسیون حساب کرده است و مایل است که خیلی ساده و راحت طرح وابستگی فعالان داخلی به نیرویی خارجی را برای مخاطب خود ترسیم کند. یک حزب و یک نشریه‌ی دانشجویی داخلی را علم کرده است تا با وصل کردن همه به آنان، سناریوی مضحک وابستگی به آمریکا و اسرائیل را به پیش ببرند!
اول لازم است اشاره‌ی کوچکی به «نشریه‌ی گام» بکنم. تا جایی که من سراغ دارم در مقایسه میان نشریاتی که خودشان را به چپ منتسب کرده‌اند، ضعیف‌تر از نشریه‌ی گام سراغ ندارم. نویسندگان نشریه هم تعدادی جوان هستند که نشریه‌ای با مطالب پراکنده و حتا در فرم و ظاهر کم‌کیفیت را منتشر می‌کردند. چنین نشریه‌ای را «کمونیستی» و «مرکز فرماندهی» اعتراضات معرفی کردن در واقع همان تلاش سازندگان طراحی‌سوخته برای ساده‌کردن و تقلیل دادن کل تضادها و اعتراضات مختلف به احتمالا نومارکسیست‌هایی است که قبلا گرایشان داده شده بود.اعضای نشریه‌ی گام هم هیچ وابستگی‌ای به جریان سیاسی خاصی ندارند و با درک و تشخیص خودشان فعالیت‌هایی برای دفاع از حقوق کارگران انجام می‌دادند که همه در نشریه‌شان به صورت علنی بازتاب داده می‌شد و حق مسلم آنان هم بوده و هست که فعالیت‌های خودشان را به هر صورتی که تمایل دارند به پیش ببرند ولی اکنون متاسفانه سه نفر از آنان گرفتار بازجویی و به احتمال زیاد شکنجه‌هایی هستند تا دست‌مایه‌ی سناریوپردازی‌های مضحک شوند.
اما در مورد نقش «حزب کمونیست کارگری ایران» در این سناریوپردازی باید کمی پیچیده‌تر برخورد کرد. اینجا باید به روشنی اعلام کرد که همه‌ی تشکلات سیاسی باید حق فعالیت آزادانه داشته باشند و در این مورد رژیم جمهوری اسلامی با اعمال استبداد سیاسی حقوق اولیه شهروندان را نقض کرده است. اما وقتی به تفاوت نیروهای مختلف و نسبت و روش برخورد این نیروها در مبارزه برای خواسته‌هایشان توجه می‌کنیم، نمی‌توان نسبت به سبک کار و روش برخی از جریانات و آسیب‌هایی که به دیگر نیروها وارد می‌کند بی توجه ماند و هر تشکل سیاسی می‌بایست اگر درجه‌ای از صداقت دارد به این مهم توجه کند به خصوص در شرایطی خاص که سرکوب شدت بیشتری پیدا می‌کند.
اول اینکه باید بگویم طبق آن چیزی که در فیلم مذکور توسط شکنجه‌گران دیکته شده است، بنده هیچ گونه نسبتی با «حزب کمونیست کارگری ایران» ندارم و همواره از مخالفان و منتقدان روش و تفکر این جریان بوده‌ام. بسیاری از دوستان نزدیک از شنیدن این اتهام ساعت‌ها خندیده‌اند! اما این یک مساله‌ی فردی نیست، نه تنها من بلکه تمامی افرادی که در این فیلم از آنان اسم برده می‌شود ربطی به جریانات سیاسی مشخصی ندارند. اما چرا این فیلم می‌خواهد همه را به «حزب کمونیست کارگری ایران» متصل کند؟ این سوالی است که پاسخ به آن حداقل در این فضایی که رژیم تا بن دندان مسلح همه‌ی امکانات تبلیغاتی خودش را هم علیه فعالان کارگری به کار گرفته، ضروری است.
همان‌طور که گفتم سازندگان این مستند روی بی‌اطلاعی مخاطبان از تقسیم‌بندی جریانات چپ‌گرا هم حساب کرده‌اند. «حزب کمونیست کارگری ایران» تنها یک جریان از مجموعه‌ی نیروهای متنوع چپ‌گرا است که در این فیلم قرار است به نمایندگی از طرف همه‌ی نیروها به مخاطب عرضه شود که هم الگوی «کمونیسم» معرفی شود و هم بهانه برای گرفتار کردن افراد مختلف. این حزب به دلیل سبک کار لیبرالی-نمایشی خودش همواره برای مانورهای شخصی و حرکات انفرادی اهمیت زیادی قائل است. در نتیجه مجموعه‌ای از فعالینی که گرفتار منم‌منم و خودمحورپنداری و روان‌پریشی‌های شخصیتی هستند قابلیت این را دارند که به راحتی به این جریان چسبانده شوند حتا اگر عضو آن هم نباشند. این حزب که به «حزب شخصیت‌ها» هم معروف است، در جذب چنین پتانسیل‌های تک‌رو و به کارگیری سبک کار لیبرالی-نمایشی پُر سر و صدا در هماهنگیِ رقابتی با جریانات دست‌راستی پیشتاز است. برچسب چنین جریانی بهترین موقعیت را برای باورپذیر کردن اتهاماتی فراهم می‌کند که رژیم حاکم برای کنترل و سرکوب فعالین مختلف در زمان مناسب خودش می‌تواند به کار بگیرد. «حزب کمونیست کارگری ایران» در آخرین بیانیه‌ی خود حتا حاضر نشده است انتساب این همه آدم در فیلم طراحی‌سوخته به خودش را تکذیب کند. «حزب کمونیست کارگری ایران» هم اعتماد به نفس توده‌ای‌ها را به ارث برده است و هم وقاحت و رذالت سران سازمان اکثریت را، و این شترگاوپلنگِ چپ‌ْنما اکنون با آویزان شدن به لیبرالیزم منحط سیاسی و تشکیلاتی و شگردهای نمایشی و تبلیغی مضحک، بهترین گزینه برای معرفی «چپ» ها به مردم از سوی تلویزیون جمهوری اسلامی است. رژیم جمهوری اسلامی در حالی که از افشاگری درباره‌ی کشتار هزاران کمونیست مبارز در دهه‌ی شصت وحشت دارد، ولی ترجیح می‌دهد خیلی راحت هر کسی را به این حزب با تیتر پر سر و صدای «حزب کمونیست کارگری ایران» بچسباند چرا که اگر این تبلیغات آلوده عامل جذب افرادی جستجوگر به این جریان هم بشود در واقع خطری جدی متوجه نظام حاکم نمی‌شود.
گرفتن اعتراف اجباری تحت انواع شکنجه در این رژیم سابقه‌ای ۴۰ ساله دارد. باید با تمام قوا در مقابل تبلیغات آلوده‌ی این رژیم ایستاد و آن را محکوم کرد. هدف این فیلم ترساندن کارگران از پیگیری حقوق‌شان و شکستن غرور و شخصیت کارگران و فعالینی است که در این راه گام برداشته‌اند. با حمایت از کارگران و اعتراض به شکنجه و اعتراف‌های اجباری تلویزیونی باید این رژیم را به عقب نشاند.
بعد از انتشار فیلم طراحی سوخته دوباره اسماعیل بخشی و سپیده قلیان به شکلی وحشیانه بازداشت شده‌اند و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارشان است، علی نجاتی و سه نفر از اعضای نشریه‌ی گام در وضعیت نامعلومی به سر می برند، ضروری است که یک‌صدا در مقابل خشونت افسارگسیخته‌ی این رژیم کارگرستیز ایستادگی کنیم.
**********

******



غزل غزل‌ها؛
شعر: یاکووس کامپانل‌لیس
برگردان به فارسی: احمد شاملو
خواننده: ماریا فارانتوری
آهنگساز و رهبر ارکستر: میکیس تئودوراکیس
________________________________
کارنامه‌ی چهل سال گذشته در ایران، حاکی از آن است که جمهوری اسلامی چقدر دوست دارد پای خود را درست جای پای فاشیست‌ها بگذارد با این هدف که جهانیان جنایت‌های همفکران استراتژیک جمهوری اسلامی را فراموش کنند


*******

 شنبه 19 ژانویه 2019 - 29  دی ماه 1397

مهاجرت و نیروی کار

با عبدی جوادزاده

استاد جامعه شناسی

به راستی دلیل واقعی و مهم مهاجرت میلیون ها انسان که نسل در پی نسل های مختلف از زادگاه خویش آواره گشته اند و با وجود خطر از دست دادن تمام داشته هایشان به سرزمینهای ناشناخته مهاجرت می کنند چیست؟
توسعه ی روابط بین المللی موجب ظهور ساختاری از  سرمایه داری نئولیبرالی جهانی شده است که به جای خدمت در تمرکز سرمایه برای شرکتهای قدرتمند در پرداخت دستمزد و هزینه های کارگران و رنجبران نابرابری های اجتماعی 
 .سیاسی  و اقتصادی میان ملل را افزایش داده است
سیاست های نئولیبرالی همواره  درجهت  تنبیه، کنترل و مجرم شناختن  فقرا و طبقات محروم عمل میکند.
مهاجرت بین المللی نتیجه ی عمیق ترشدن نابرابری های اجتماعی و بی اعتمادی در بازارهای کار است. در عصر نئولیبرالیسم و در  شرایط بحرانی کنونی  مهاجرت "بین المللی" و "کار اجباری" واقعیت هایی  جدایی ناپذیر هستند.

Migration and Labor

Why are there so many millions of migrants uprooting from where they have lived for generations and migrating to areas completely unknown risking almost everything?
The expansion of economic ties between nations has been the result of the emergence of a neoliberal model of global capitalism that serves to enrich powerful  corporations at the expense of workers and toilers, while increasing social, political, and economic  inequalities between nations. 
Neoliberal policies seek to discipline, criminalize, and control poor and marginalized social groups. 
International migration is caused by deepening social inequalities and the segmentation and uncertainty of labor markets. In the age of neoliberalism, international migration and forced labor are integral under conditions of extreme vulnerability.




***************



https://youtu.be/G-lGF2ifhms



******************


روز شنبه 12 ژانویه 2019، شهر برلین در آلمان، چهره‌ای دیگر گرفت؛ هزاران کارگر و کمونیست از این سوی و آن سوی جهان به شهر برلین رفتند و با راهپیمایی بزرگ و با شکوه خویش، ترور رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکشنت را محکوم کردند

صد سال از ترور شوم آنها گذشت، اما نظام سرمایه‌داری جهانی، هنوز به ترور 
فیزیکی و یا حذف مبارزان کمونیست در همه‌ی عرصه‌ها ادامه می‌دهد


***************


ویدیو کلیپی جدید از عقاب
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید

***********

با آرزوی آزادی, سلامتی و پیروزی برای همه 

  در سال 2019   

2019
@@@@

******************





موج مهاجرت فرودستان از السالوادور، مکزیک و بقیه‌ی کشورهای آمریکای مرکزی به سوی ایالات متحده‌ی آمریکا ادامه دارد
رسانه‌ها می‌گویند، شکست پیاپی مذاکره‌های رئیس جمهوری آمریکا و رهبران حزب دمکرات بر سر بودجه‌ی پیشنهادی کاخ سفید برای ساخت دیوار مرزی بین مکزیک و آمریکا، ادامه‌ی سیاست‌های بربریت و وحشیانه‌‌ی ترامپ را به بن‌بست کشانده است


***************

فاصله‌ی یک شیشه و شکافی ژرف؛

اینجا فاصله، فقط یک شیشه‌ی ماشین است، اما دو انسان با دو جهان را به نمایش می‌گذارد
ادامه ی مطلب
*****************



الهه امانی

:::::::::::::::::::::::::





چنین صحنه‌هایی را اگر دیدیم، بگذاریم آن کودک بخوابد، حتما نیاز به خواب دارد که خواب شیرین، او را نشسته در خیابان درربوده است! شاید به خاطر انسانیتی که در اندرون هر آدمی است، دوست نداشته باشیم بی‌اعتنا از کنار او بگذریم و به بهانه‌ی خریدن چیزی او را بیدار کنیم! می‌توان پولی در قوطی او جا گذاشت و رفت

ادامه ی مطلب

*******


....یک سال از خیزش دی ماه 1396 گذشت و 

:پیام سهیل اعرابی، زندانی سیاسی 

!دی ماه چه ماه رازناکی است
سرماپرستان و سیه‌دلان، تقدیر این ماه را
سکوت و سکون می‌خواستند
فصل سرماست آخر
!و فصل خواب زمستانی
اما توده‌یی که رنج فقر و فلاکت را دیده باشد
دستی که زخم زنجیر را لمس کرده باشد
به خواب و خواب زدگان می‌خندد
!و چنین شد که خلق برخاست
دیگر زنجیر را بر فرزندانش نپسندید
همه برخاستند
ادامه ی مطلب


*************
هشتم دی ماه، زادروز فروغ فرخزاد؛


آهسته می‌رفت! فقط هشت روز است که حرکت کرده است، دستم را به حجم سرد زمستان کشیدم، لختی ایستاد و پرسید چه می‌خواهی؟
!گفتم: هیچ! اما ای کاش از فروغ نیز می‌پرسیدی تا جهان بی‌فروغ نمی‌ماند
!زمستان گفت
!فروغ، راز فصل‌ها را می‌دانست و من راز زمستان را
!در سکوتی غمناک به چشمانش خیره شدم

************
*******


هجدهم دسامبر، روز جهانی مهاجرت؛

هر نوزادی در هر کجای این کره‌ی خاکی چشم بر جهان می‌گشاید، حق دارد زندگی !کند و حضور هیچ انسانی در جهان غیرقانونی نیست
در این جهان وارونه، روزانه هزاران هزار انسان در پی زندگی بهتر، مهاجرت می‌کنند و هزاران هزار انسان از سلطه‌گری و استبدادگری حکومت‌ها به ستوه آمده‌ و به ناچار زادگاه خویش را به‌ سوی مقصد‌ی ناپیدا، اما شاید بهتر، ترک می‌کنند!
بی‌شماری از مهاجران، خود را به امواج دریاها و اقیانوس‌ها و سنگلاخ‌ها و دشت‌ها و کوه‌ها و رودها و سرانجام به خطرها می‌سپرند تا شاید جایی برای زندگی بیابند! صدها اندیشمند که سرمایه‌های نهفته‌ی سرزمین خویشند، به ‌دلیل دیکتاتوری‌ها و نداشتن امکان، به جهانی دیگر پناه می‌برند و چاره‌ای ندارند دشواری‌های زندگی پناهندگی را شکیبایی کنند
روز جهانی مهاجرت را گرامی باید داشت با این امید که به برچیده شدن حکومت‌های ضدانسانی به ویژه واژگونی نظام چپاولگر جمهوری اسلامی در ایران یاری رسانیم 
تا شرایط زندگی شرافتمندانه برای همه‌ی انسان‌ها و شهروندان جهان تامین گردد

**********

شنبه 15 دسامبر - 24  آذر

ادامه ی بحث

 جبر" انقلاب"

  با پویان 


 عضو سابق کنفدراسيون دانشجويان ايرانی در خارج 
و
فعال سياسی

 عینّیت انقلاب و لزوم سازمان  اجتماعی
 چنان که می دانیم، اجزاء هر پدیده  هرگز به تنهائی انعکاس تمامی آن پدیده نمی باشند و نه به عنوان خصیصه ی ممتاز آن پدیده به شمار می آیند. عکس این قانون در علوم اجتماعی به "سفسطه ی ترکیب" معروف است، که در زبان انگلیسی آن را "فالاسیِ کامپوزیشن" می نامند. برای مثال، هیچ کس بدون ایجاد  یک جامعه ی مدرنِ اجتماعی تمی تواند به تنهائی "پرواز" کند، چون انسان پرنده نیست. اما پس از یک سلسله تحولات اجتماعی و سازمان اجتماعی تولید که به انقلاب صنعتی نیز می پیوندد، با اختراع هواپیما، تهیه ی سوخت مناسب، و تعلیم خلبانی، انسان قادر به پرواز می شود. این البته بدین معنا نیست که به اصطلاح جامعه پرواز می کند، بلکه این افراد جامعه اند که به این خصوصیات دستیابی پیدا کرده اند؛ و در نبود این چنین نهادها و تأسیسات اجتماعی و تکنولوژیک (یعنی در خارج از حیطه ی عملکرد این نهاد ها) همین افراد هرگز نمی توانسته اند به "پرواز" نائل آمده باشند. بدین ترتیب، مفهوم "کُل" موضوع کنش متقابل اجزاء خویش نیست، بلکه فاعل کنش در اجزاء نیز می باشد 
به نقل  از:
Levin, R. and R.  Lewontin (1985). The Dialectical Biologist. Cambridge, MA: Harvard University Press.
The fact is that the parts have properties that are characteristic of them only as they are parts of wholes; the properties come into existence in the interactions that makes the whole. A person cannot fly by flapping her arms, no matter how much she tries, nor can a groups of people fly by all flapping their arms simultaneously. But people do fly, as a consequence of the social organization that has created airplanes, pilots and fuel. It is not that society flies, however, but individuals in society, who have acquired a property they do not have outside society. The limitations of individual physical beings are negated by social interactions. The whole, thus, is not simply the object of interaction of the parts but is the subject of action on the parts.


مطلبی از سیروس بینا


دوستان و رفقای گرامی،

طبق برنامه ی هر ساله، دانشگاه ما از استادانی که دستی در پژوهش دارند در یک مجلس میهمانی تقدیر به عمل می آورد. امسال نیز من هم یکی از این شرکت کنندگان بودم، و مقاله ی زیر با خلاصه ی انگلیسی آن در پوستری (همراه با اصل آن به فارسی) به نمایش گذاشته شد. همان طور که می دانید، این مقاله در سال پیش با دعوت بیژن هدایت (سر دبیر نشریه ی نگاهنگاشته شد و در دفتر سی و یکم آن انتشار یافت.  بنابر این، ضمن تشکر دوباره از رفیق بیژن، این مقاله را ضمیمه کردم تا همچنین از انعکاس بین المللی موضوع اصلی فروپاشی جهان آمریکا (در بحبوحه ی غلیان های پی در پی سیاسی اخیر در آمریکا) و پرسش هائی چند که با حضور معاون کل پژوهشی در شب برگزاری ایجاد شد، بازتابی ارائه کرده باشم. این پوستر همراه با پوسترهائی که به همین منظور تهیه شده بود برای همیشه در محلی مناسب در کتابخانه به نمایش گذاشته شده است.  

خسته نباشید،
چهاردهم دسامبر 2018

http://www.negah1.com/negah/negah31/negah31-1.pdf

*************

!بیست و یکم آذر، زادروز احمد شاملو گرامی باد

فراز و فرودهای زندگی شاملو، به تنهایی موجی در امواج کشاکش اقیانوس انسان در جهان است. احمد شاملو در شعر و ادبیات و فرهنگ کوچه، آنچنان درخشید که در ژرفای واژه‌ها غواصی کرد و گاهی در آفرینش واژه "زبان" را با "فرهنگ" و "فرهنگ" را با "زندگی" و "زندگی" را با "مبارزه" و "مبارزه" را با "عشق" در هم ‌تنید، اما درخشندگی شاملو، آنگاه گرمابخشی خود را به اندرون آدمی تاباند که هرگز با قدرت کنار نیامد. روزگاری نه چندان دور، شاملو گفته بود

روزى دوباره كبوترهايمان را
پيدا خواهيم كرد
و مهربانى دست زيبايى را
خواهد گرفت
روزى كه كمترين سرود بوسه است

باید گفت و حتا با صدای بلند گفت که شاملو جان، هم‌اینک نیستی تا صدایت آوای سازواره‌ی کودکان کار و کودکان خیابان باشد و شعرت در آینه بتابد و نه تنها آیدا، بلکه هزاران دختر خیابان انقلاب، خنجری بر نظام حاکم باشد و واژه‌هایت، واقعیت را چنان عریان کند که قدرت را بی‌اثر کند! اما احمد جان هنوز در جستجوی کبوترهایمان، دست مهربانی را درازتر کرده‌ایم تا زیبایی را بیابد و بوسه را بوسه‌های باصدا و بوسه‌های بی‌صدا را با لب‌هایمان آشتی داده‌ایم تا سرودی شود و "هنوز" را چشم به راهیم تا کمترین سرود، سرود آهنگین زندگی و کوچکترین بوسه، عشق آدمی را فریاد کند

ساسان دانش
 دوازدهم دسامبر 2018
  بیست و یکم آذر 1397

*************

احمد شاملو
عکس : رضا دقتی

به بهانه زاد روز شاعر ...

پریای خط خطی ...

 سال ۱۹۸۸، در سفر آلمان آیدا و شاملو , افتخار همراهی شان را داشتم واز نگاهشان به یک دیگر, عشق را آموختم.
روزی ماندگار و عکسی به یاد پریای خط خطی.
نمیدانم چرا این روزها این کلام استاد شعر و انسانیت با قلبی پر از درد در ذهنم میجوشد.
حس شما چیست ؟
با احترام
رضا دقتی

«.... بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت،
حالا اگر يکی می خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئيس جمهور دار بزند.
اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش...
هنر که می تواند چيز مفيدی را زيباتر عرضه کند و به آن قدرت نفوذ بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند.
فضيلت هنرمند است که در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين،
به دنبال تفهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار...»


احمد شاملو.

*********

image.png
image.png
دوستان و رفقای گرامی،

امروز، بیست و یکم آذر 1397 (برابر با دوازدهم دسامبر 2018)، مصادف با توّلد (21 آذر 1304) احمد شاملو می باشد. او در زمانی چشم به جهان گشود که پنج سال از کودتای انگلیسیِ رضاخان-سید ضیاء (طباطبائی) گذشته بود و نیز در همان سال نیز در معّیت امپراطوری انگلیس، به رغم اهداف توامان جنبش مشروطه، رضاخان قلدر خود را "شاه" اعلام کرد. و چه بسا به سبب همین مقطع خاص تاریخی و پس آمدها و تجربه های سیاه آن شاید از او سپیده دمانی از شعرِ خروش برای ما به ارمغان آورده باشد.
در لینک زیر شعری را که دو سال پیش از ترک وطن - یعنی زمستان 1348 - به او پیشکش کرده ام می خوانید.  

"کتاب" - سروده ای از سیروس بینا برای احمد شاملو



احمد شاملو (ا. بامداد) در 1379 خورشیدی (برابر با جولای 2000) در تهران چشم از جهان فروبست. زندگی ادبی - اجتماعی - سیاسی شاملو تقریبأ شهره ی خاص و عام است و این براستی آینه ای است بر چهره ی پر ماجرای تاریخی که قدم به دوران تجدد گذاشته: نسلی چند از ما که دل و جان در گرو هنر و شعر و ادبیات - ازرودکی و فردوسی، تا خیام، مولانا، سعدی، حافظ، و ...- دارند، و درعین حال شیفته ی دگرگونی و نوآوری های نیما و شاعران پس از او، فروغ، اخوان، آزاد، آتشی و ... می باشند. در این میان ا. بامداد فرزند برومند نو آوری و نوید در ادبیات متعهد پس از کودتای امرداد 1332 می باشد. و نیز، به قولی شاید بتوان وی را به عنوان بزرگترین شاعر قرن بیستم (میلادی) ایران به حساب آورد. اگر شعر دلنشین فروغ (منظور شعرهای متاخر اوست) جملگی از تار و پود وجود او بی اراده بر می خیزد، در بیشتر سروده های بامداد عنصر "اراده" جای چندانی ندارد. به عبارت دیگر، شعر بامداد سروده ای است خودجوش که خود را غالبأ به سراینده تحمیل می کند. اما این را هم نمی توان از نظر دور داشت که بامداد از جمله شاعران انگشت شماری است که انواع فرم را در شعر خویش تجربه کرده است. در این رابطه، آشنائی وی با ادبیات و شعر شاعران غرب نمی تواند بی تأثیر بوده باشد. بامداد خالق شعرهائی بس لطیف و همزمان بس تیز و بس برنده است که تمایل وافری به تبارشناسی انسان سر گشته و عاشق دارد؛ انسانی که خود خالق زیبائی است، در زمانی که قلب جهان از نازیبائی از طپش افتاده است. او پیامبر انسان عادل است، سرگشته در برهوتی که عدل پرپر می زند. متبّرک باد نام پر آوازه ی او، سیروس بینا

الکساندریا، مینه سوتا (آمریکا)

12 دسامبر 2018
*******
"شنبه 8 دسامبر - 17  آذر"

  "حجاب و مسئله ی خشونت بر زنان  در ایران "  
تظاهرات به مناسبت روز جهانی زن
 -  تهران هشتم مارچ 1379 -
 

گفتگویی با

محقق و فعال مسایل زنان

خشونت چیست? آیا اجبار و سلب آزادی خشونت محسوب می شود؟
آیا متلک گفتن خشونت است؟
چرا حجاب اجباری شدیدترین خشونت دولتی بر زنان است؟
چرا نظارت سرکوب گرانه بر رفتار زنان با انواع مختلف گشتهای خیابانی و نظامی تحمیل میشود؟

در دیگر نقاط جهان چه میگذرد? چرا در انگلستان مثله جنسی دختران در سال جاری دو برابر سال 2017 بوده؟


******
پوستر فراخون دانشجویان دانشگاه هنر تهران برای گردهم‌آیی و اعتراض به بازداشت اسماعیل بخشی نماینده‌ی کارگران هفت‌تپه؛



شانزدهم آذر، روز دانشجو، روز همبستگی؛

تاریخ گواه است که جنبش دانشجویی همواره با خیزش‌های اجتماعی همراه بوده است، اما از لحظه‌ای که اسماعیل بخشی، نماینده‌ی کارگران هفت‌تپه بازداشت شد، بیشتر دانشجویان سراسر کشور با کارگران کارخانه‌ی نیشکر هفت‌تپه و کارگران فولاد اهواز هم‌صدا شدند و افزون براینکه از اعتصاب‌های کارگری پشتیبانی کردند، خواستار آزادی زندانیان سیاسی و کارگران زندانی، به ویژه اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان شدند. دانشجویان سراسر کشور در روز دانشجو هرچه پرشورتر و مصمم‌تر گام برمی‌دارند و می‌توانند با سازماندهی نوین با تشکل‌های مستقل کارگران، زنان، معلمان، بازنشستگان، بیکاران... و همه‌ی فروشندگان نیروی کار همبسته شوند و اعتراض علیه نظام سرمایه را سراسری کنند.
روز دانشجو گرامی باد!
ساسان دانش
7 دسامبر 2018

 شانزدهم آذر ماه 1397ه 
********
به بهانه ی بزرگداشت شانزدهم آذر 1332 
و همچنین تقدیر از نسل های پس از آن در جنبش دانشگاه
 سروده ای  به همین مناسبت 
 ، من به عنوان عنصری از نسل پیشین و فردی که افتخار عضویت و فعاّلیت در رزمنده ترین واحد کنفدراسیونی در سازمان آمریکا را داشته ام، با نسل پس از خود - یعنی دانشجویان جنبش خونین و سربلند تیر (هجدهم تا بیست و سوم تیر 1378) در تهران و سراسرایران - سخن می گویم
  

روز دانشجو مبارک
اتحاد، مبارزه، پیروزی

سیروس بینا
الکساندریا، مینه سوتا (آمریکا)
پانزدهم آذر 1397

16 آذر 1332

image.png

هجدهم تیر 1378
image.png
image.png


************



!روزهای خوب را خواهیم دید


image.png
شعر و دکلمه‌ی شعر: ناظم حکمت
آواز: ادیپ آک‌بایرام
آهنگ: آلپ مرات آلپر
تنظیم: الوان اونن

برگردان به فارسی: علی‌رضا امیرخیزی

******
سروده ای از  محسن رجب زاده
هفت تپه

ترانه سرودی

تقدیم به کارگران مبارز و کارگران فولاد و هفت تپه

محسن رجب زاده

دهم آذر 97

ای مردان پیکار
خشم تان چون کوه
عزمتان راسخ
نیزارهایت
از خشم لبریز است
داس تو تیز است
حامیان تو در کل کشور
آمد به میدان لشگر لشگر
آمد به میدان لشگر شورا
از کردستان
یا که لرستان
از سپاهان
اراک و اهواز
آمد به میدان فولاد اهواز
چون شیر غرید
سرکوبگر لرزید

ادامه ی سروده 

******
سروده ای جدید از  سرژ آراکلی

قطعنامه . . .

گریزی نیست جهان را
 از توحش و جنایت!
وَز خرافات کور و ددمنشی  
و از حماقت
 و سر فرود آوردن بر درگاه زور و
پذیرش دنائت!  
مگر آن که
 شهریاران فیلسوف
                         و یا که
فیلسوفان شهریار گردند!




*****************


***************************************
**********************


به بهانه‌ی روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان؛

در آستانه‌ی روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، نخستین اسکناس عمودی با تصویر یک زن رنگین پوست وارد چرخه‌ی مالی دلار کشور کانادا شد. پس از دو سال بحث و کشمکش‌های فراوان در سیستم اداری و بانکی کشور کانادا تصویر "ویولا دزموند" که قربانی تبعیض شده بود، سرانجام بر روی اسکناس‌های 10 دلاری رایج در کشور کانادا در نوامبر 2018 نقش بست


***********************
**************
********
*****

گفتمان سیاسی اجتماعی

No comments:

Post a Comment