Monday, September 18, 2017

نشستی با دست اندرکاران هفتمین گردهمآیی سراسری درباره ی "کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی در ایران“

گفتمان سیاسی اجتماعی

*****
زمان برنامه :  8 شب اروپای مرکزی، 10:30 شب تهران،  2 بعداز ظهر نیویورک
*****
Paltalk à View all  à All Languagesà Iran
Iran Goftemaan Siasi Ejtemaaee
******************

***********

شنبه 1 مهرماه  1396 : 23 سپتامبر 2017

نشستی با دست اندرکارانهفتمین گردهمآیی سراسری درباره ی
 "کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی در ایران“

فایل های یوتیوب/صوتی

*******
گزارشی مختصر در مورد وضعیت انتخابات در اسپانیا  و مسئله ی 

 رفراندم در مورد استقلال کاتولونیا

با مهدی ایزدیار

*********

زندانی

برای دیدن کلیپ یوتیوب اینجا کلیک کنید


  زندانی - کاری از مهدی ایزد یار



 زندانی - کاری تازه از مهدی ایزد یار


طرح، نوشته، سروده و خوانش

 از مهدی ایزد یار ......

 بیست و پنج مارس  2017



تور ها   ساختند و قصه ها پرداختند     زنجیر ها  تافته کردند  و  دیوارها کشیدند     شمشیر ها  گداختند   و به هم پیوند زدند  تا پر قدرت ترین  و زیبا ترین طبیعت  که نشان دوست داشتن  و زندگی است را به حبس بکشند   تا صدای آنهایی را  که با بیانشان می توانند  قدرت تیز جنایت  ظلم و دروغ را ذوب کنند به بند به کشند    آنان  غافل از آنند که زندگی، شور و دوست داشتن را نمی توان به بند کشید  فریاد آزادی خواهی  و آزادی خواهان را  خیال خامی است خاموش کردن ......... تا خورشید نیرو بخش  تا باران  زندگی زا   تا زمین  زاینده    در من و تو  و تو ای آزادی  ظاهرا  به بند کشیده   وجود دارد   می توان ...فریاد زد 



          زندانی ..

          

          لبریز از توام

              ای توان پر شور خورشید

          

           از تو می نوشم 

               ای لطافت خوب باران 

           

           انکارم   نمی توان کرد

                       

مهدی ایزد یار ...... بیست و پنج مارس  2017 

   



*******


"مرا ببر به خاوران" 


در بزنگاه های پر آشوب تاریخ، علیرغم جنبش های خودجوش مردمی و تلاش های انقلابی، وقایعی ممکن است بوقوع بپیوندد که گهگاه گاه شمار را از کار می اندازد و صحنه هائی را از فجیع ترین جنایات بشری به نمایش می گذارد. در منتهای نکبت و اِدبار، هیولای نازمان خمینی و کشتار های دهه 60 ( سال های 1360 و 1367) در ایران را باید دقیقأ از همین دست به حساب آورد. در چنین عقب گردهای کم شنیده تاریخی، اشباح سرگردان و زخم خورده ی دوران های پیشین موقع را مغتنم شمرده و از کِرم-حُفره های تاریخ به صحنه می آیند و در فرصتی مناسب حال و آینده را به دندان می گیرند و زمان و زمین را فرو می بلعند. درین سیاه بازار و "سیاهچاله" نه نوری است که چشمی به چشم بیفتد، نه نگاهی که با نگاهی تلاقی کند، و نه معیاری مناسب تا بتوان ابعاد این جراحات و جنایات تاریخی را بدرستی گمانه زد. چنین است داستان تلخ عاشقان پاکباز در خاک پشت "خاوران،" و چنین بود ظهور شبحی مضطرب  از شیخ فضل اله (مشروطه ستیز) که ناگهان به هیأت منحوس خمینی در آمد تا کارگزاران ضد انقلاب وی، با چراغ سبز آمریکا، بتوانند صحنه را برای سواری بر موج قیام مردمی 57 آماده کنند. اما سواری بر موجی چنین مردمی کاری آسان نمی نمود. پس بزودی شکنجه آغاز شد و شمشیر های بی غلاف در امتداد شاهرگها قرار گرفت، و از هر سو هزاران هزار جویبار سرخ خون به دریا پیوست. در معیت "امام امّت" و با فتوای این شیخ ماردوش، سربازان گمنام ضد انقلاب به خیابان ها و خانه ها ریختند و به صغیر و کبیر در این سرزمین رنجدیده رحم نکردند. اوباش شبحِ شیخ فضل اله با شقاوتی کم نظیر همه را، از زن و مرد، با این فتوا از دم تیغ گذراندند. سربازان بی همه چیز "امام" با اجرای همین فتوا، طابق النعل بالنعل، از تجاوز و اعدام دخترکان دوازده، سیزده ساله نیز فرو گذار نکردند. سر انجام با فتوای این شیخ ماردوش، این آدمخواران دین مدار، پیکر بی جان این همه عاشق را دور از چشمان مادران، پدران، برادران، خواهران، فرزندان، و دوستان داغدارشان شبانه در گورهای دسته جمعی بی نام و نشان دفن کردند. ای دادِ بی داد!

به قول فردوسی:

"پدر کشتی و تخم کین کاشتی / پدر کشته را کی ُبوَد آشتی."

سیروس بینا 
اوت 2016


***

"ویدیو کلیپ "مرا ببر به خاوران


برای بازدید از ویدیو کلیپ در یوتیوب روی لینک زیر کلیک کنید


******


آيا اين است به خاطر آزادی؟


A song by Sara Thomson  with  Persian  Subtitles

سروده زیر که متن آواز ترانه ای از سارا تامسن است، توسط همکاران "گفتمان سیاسی، اجتماعی"، ترجمه  و ویرایش شده است.



آی شمایان، ای حاکمان
آن هنگام که برای تسخیر قدرت
برحق بودن را حتا با کسان یا ناکسان
به جنجال و هیاهو می کشید
و برای بقای سلطه ی آسمان واره ی خویش
جنگ ها را، بمب ها را و سلاح را 
می سازید و می فروشید و می انبارید
تنها در آتش افروزی است که دریغ ندارید.

کودکان کار، کودکان بیمار، کودکان گرسنه
لحظه لحظه، جان می سپارند،
گریه های مادران یا پدران، خواهران، برادران
اشک های رنج می بارند،
زنان و مردان، جوانان و کودکان،
همه و همه، قربانی بازی قدرت و فساد شمایانند،
و نرم نرمک، با سلاح نوین کشتار جمعی شما، جان می بازند.

هم اینک اما، آمریکا، ثابت کن به من که می فهمی
هم اینک اما، آمریکا، ثابت کن به من که هشیاری
در این سرزمین کیست که برای آزادی جان می بازد؟
بهای آزادی شما را، کیست که می پردازد؟

جنایت، جنایت، باز هم شرارت!
این همه زشتی و پلشتی، آیا برای آزادی ماست یا برای آسایش ما؟
وفاداری به عهد و پیمان، یعنی سودجویی شما در سوداگری؟!
آیا ما اسیران  سرزمین دلیران و دلاورانیم؟
قلب پرتپش و پرخروش ما انسان ها،
مگر از بی تفاوتی ها، ساکت و سنگ شده؟
قلب پر شورش و پرجوشش ما انسان ها،
مگر از بی اعتنایی ها، ساکن و سرد شده؟

هان، ای کودکان جهان، این حق شماست
که نغمه سردهید و آواز بخوانید،
که برقصید و دوان دوان بازی کنید،
تا رویاهایتان بال گشایند و آزادانه پرواز کنند.

هنگامی که انسان های بی گناه جان می سپارند،
روسیاهی و ننگ بر دوش حکمرانان نمایانند،
و اگر سکوت کنیم، شایسته ی سرزنشانیم ما،
و اگر به پا نخیزیم، شریک جنایت پیشگانیم ما،

آه و صد آه ... آمریکا، می دانی که ما دل نگرانیم؟
آه، آمریکا، می فهمی که ما می دانیم و آگاهیم؟
در این وادی ناهنجار، کیست که برای رفاه ما جان می بازد؟
بهای آسایش ما را، کیست که می پردازد؟

ای کودکان جهان، آری این حق شماست
که نغمه سردهید و آواز بخوانید،
که برقصید و دوان دوان بازی کنید،
تا رویاهایتان بال گشایند و آزادانه پرواز کنند.


_______________

******

سروده ای از ساسان دانش 

پیشکش به آتنا دائمی؛

آن سو تر
در نگاه، ژاله می روید
و در چهره ی یار شبنم!ـ
لاله و نرگس به میهمانی بنفشه می روند
تا زبان عشق باشند!ـ
تو چشم صبح امید
و من گوش شب!ـ
آنگاه که سکوت فریاد می کند
در تموج گیسوان، پنهان!ـ
صخره ها نشسته بر دامانمورد
در چله ی تابستان
گذر از آوار یخبندان!ـ
جوی ها یخبندان، رودها یخبندان
برگ ها و علف ها در درست
رازها و سازها در توفان
دست ها، پرواز کرد با انگارمندان
گریبان ها، میزبان سرهای دلبندان!ـ
اما تو درخشیدی سرفرازان
رنجیدی با دلی فروزان
ایستادی به درازای زمان
به نام نامی آزادگان
و فریاد پر طنین زنان
چشاندی پیروزی را بر پویندگان
سوسو، چلچراغ شد برای مبارزان
ساسان دانش
سی و یکم می 2017
برابر با 10 خرداد 1396
******

********
***************


کاری از عقاب


@@@@@@@@@


********


سروده ای تازه از محسن رجب زاده


تو را چون میشود سایه !؟





گر که در اوج جوانی    
پشت پا بر هوس دنیا زده ای
پس تو را چون شده است
که پیرانه سری
گرد هوس میگردی
بس که اوضاع جهان
درهم و نا موزون است
تو جوابی نیافتی
تکیه بر شیخ کلید دار زده ای
تو گفتی در درون سینه این گربه غمبار
بخاک خفته هزاران ارزوی پاک
کنون بر خونهای خشکیدست که میرقصی
و با جد سعی بر ان مینمایی تو
که تا شاید بتوانی
خون را ز دست و چهره ان دشمن غدار بزدایی
درون سینه این گربه غمبار
هوا دیریست زمستانیست
هوا برفی و بارانیست
ندیدستی که در این دولت تدبیر
کارگر را به جرم
خواستن حقش
برای ارزوهایش
به زیر ضربه شلاق میگیرد
این گزمه غدار
ندیدستی معلم را به جرم
داشتن دندان و بی نانی
به مسلخ میبرند اینک
تورا چون میشود سایه
تو را چون میشود سایه
کلیدی را که دیدستی
برای باز کردن قفلهای بی داد نیست
برای بستن چشم بزرگان است
برای محو تاریخ
برای بستن گنجه های خاطرات و یاد دورانست
تورا چون میشود سایه
نمی دانی هرانکس باد میکارد
به ناچار بایدش روزی
درو بنماید طوفان خود کاشته
تو را چون میشود سایه


محسن رجب زاده 3/3/96

**********

*****

گفتمان سیاسی اجتماعی

No comments:

Post a Comment