گفتمان سیاسی اجتماعی
**********************************
Paltalk-->View all--> All Languages--> Iran-->Iran Goftemaan Siasi Ejtemaaee
زمان شروع برنامه به شرح زیر خواهد بود
20:00 اروپای مرکزی - 22:30 تهران - 14:00 نیویورک
کنکاشی در شکل گیری:"دولت ملت"
ناسيوناليسم از ابتدای شكل گيری ساختاری بسيار با دوام و پايدار بوده است. حتی در دوران تاریخی جهانی شدن سرمایه بمثابه یک رابطه اجتماعی، ناسيوناليسم مصرانه در جهت باز تولید خود تلاش میکند. این مسله به وضوح در كشورهایی نظير، امريكا، روسيه، ژاپن، لهستان، برزيل و چين و فرانسه قابل رویت است و نقش آن درسازمان دهی سياسی چه در داخل و چه در روابط بین المللی قابل مشاهده است.
ناظم حکمت
گرامی باد روز جهانی کارگر
به مناسبت روز جهانی کارگر: طرحی از آیدا پایدار
***************
***********
زمین این حجم گردان بهار را تجربه می کند ... و انسان
کشتار و نابودی را...
سال نو را به کُرۀ زمین و درختان و گل های بهاری آن تبریک گفته، و شَرم خود را از اینکه میهمانان نا مناسبی برای کُرۀ زمین هستیم ابراز می کنیم.
گفتمان سیاسی اجتماعی، اول بهار 1401
سروده ای از محسن رجب زاده در وصف زنده یاد داود مدائن
روز ها می گذرند
همچون تیرِ کمانی،
و من در رأسِ تیرِ کمانِ سرنوشت
در چشم هایم
و در قلبم
از وحشتِ بر خوردِ با انتها
صفیرِ صدای درد می شوم،
و خود خواهی کمان تیر را
همچون سیلیِ سرنوشت، در زیرِ چشم هایم
همراه با آبِ اشک هایم اعتراض.
زمان می گذرد
افتان و خیزان
راه را می سازم
و شادیِ بزرگ را
در پشتِ سر
به جای می گذارم،
و خود، شادی را
در پنهان ترین پستوی وجودم
همراه با دانستن راهِ گذشته
با اشک
خنده می شوم
و صورتِ کبودم
خندان
درد می کشد.
و عبور خویش را از فراز
به حسِّ روز ها، که می گذرند
مبدّل می کنم،
و شب به افتادن
و روز را به بلند شدن
و تکرار را همراهِ آبِ خونِ سبزم
راه می سازم
و شادی را
همچون زوزۀ تیری
از دریچۀ گوش هایم
به قلبم
جاری.
من قطرۀ کوچک روز را
در سیاهیِ شب، می فهمم
و روز را در دلِ این شبِ بزرگ
دوست دارم
و می خواهم
روز را همچون نوزادِ کوچکِ خوب
در دلِ این شبِ بزرگ
از شیرِ سفیدِ پستان هایم
سیر کنم .
و روزی
روز
همچون جوانی
مرا به فراموشیِ کبودیِ صورتم
راه خواهد برد
ومن
دردِ صورتم را
به یاد خواهم آورد
و همراهِ روز
شب را
به میهمانی
به دیدنِ درختانِ سبزِ باغ
دعوت خواهم کرد .
... من قطرۀ کوچک روز را
در عمقِ سیاهی شب
دیدم
و صورتم از درد
تیر کشید .
ص183
مهدی ایزدیار(فصل پنجم)
اسپانیا. موستولس 1987
نـادیا انجمن
.نا د یا انجمن شاعر افغان که در 25 سالگی به دست همسرش به قتل رسید
سروده ای از نادیا انجمن
نيست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم ؟ چه نخوانم
چه بگويم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبيده دهانم
نيست غمخوار مرا در همه دنيا که بنازم
چه بگريم، چه بخندم، چه بميرم، چه بمانم
من و اين کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زادهام و مهر ببايد به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پريدن نتوانم
گرچه ديری است خموشم، نرود نغمه ز يادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
ياد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از اين عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بيد ضعيفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دايم به فغانم
چند ویدیو درباره ی نـادیا انجمن
*****
*******
گرامی باد 16 آذر، روز دانشجو ********تهیه و تنظیم: عقاب
*********
*******
آموزش استفاده از پلتاک جدید - از عقاب
**********
*************
گفتمان سیاسی اجتماعی
No comments:
Post a Comment