Friday, April 26, 2013

مقاله ای از جابر کلیبی به مناسبت روزجهانی کارگر

 

مقاله ای از جابر کلیبی به مناسبت روزجهانی کارگر

جابر کلیبی

Djaber_kaQyahoo.ca

http://www.djaber-ka-parvaneh-gh.com/



اوضاع عمومی جنبش کارگری ایران، تزها و دورنماها

کارگران و زحمت کشان ایران طی سال های اخیر با مبارزاتی که علیه شرایط تحمل ناپذیر اقتصادی و معیشتی و نیز برای کسب حقوق اجتماعی و سیاسی لگدمال شده خویش انجام داده اند، به عنوان یک جریان ملموس اجتماعی مطرح گشته اند. این مبارزه - که خیلی ها می کوشند آن را صرفاً "اقتصادی" قلمداد کنند- مبارزه ای است سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ...، که درمقابل رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داران حاکم جریان دارد. بُعد اجتماعی این مبارزه حتا از منافع و مسایل ویژه طبقه کارگر فراتر است و شامل همه اقشار و گروه های زحمت کش جامعه می گردد. اصولاً تفکیک مسایل اجتماعی از یک دیگر و نفی ارتباط دیالکتیکی میان آن ها ازابداعات احزاب و جریانات سنتی و رفرمیست باقی مانده از کمینترن است. یک مبارزه اجتماعی به همان اندازه سیاسی است که خواست های عام مربوط به این یا آن قشر و طبقه را مطرح می کند و در همان حد اقتصادی است که به مسایل اقتصادی برخورد می کند. تجزیه مبارزه کارگران و زحمت کشان به سیاسی و اقتصادی سرانجامی جز درغلطیدن به سندیکالیسم، رفرمیسم و سازش طبقاتی، ندارد. سیاست در واقع بیان فشرده همه مبارزات اجتماعی است و هیچ مبارزه عامی در جامعه یافت نمی شود که سیاسی نباشد.

اما، جدایی سیاست از اقتصاد نتیجه مخرب دیگری هم دارد و آن محول کردن سیاست به احزاب و محدود کردن مبارزات سندیکایی کارگران به حیطه اقتصاد! در چنین حالتی حزب یک دستگاه بوروکراتیک و جدا از طبقه کارگر است که کارگران نه تنها درآن نقش مهمی ندارند بل که از آن ها به عنوان ابزاری برای تحقق اهدافی که نه توسط خود آن ها بل که از خارج به درون آن ها آورده شده اند، استفاده می شود. احزاب کمونیست سنتی و احزاب سوسیال دموکرات نمونه های بارز چنین سیاستی هستند. ازمنظر چنین احزابی، طبقه کارگر صرفاً یک مقوله اقتصادی است که اساساً قادر نیست خود طی مبارزات اجتماعی به آگاهی و شعور سیاسی و طبقاتی دست بیابد. از این رو، این طبقه برای دفاع از منافع خود وسرانجام تحقق رهایی خویش همواره نیاز به افراد و "رهبرانی" در خارج از خود دارد. در حالی طبقه کارگر قبل از هر چیز یک پدیده ی اجتماعی است که در روابط تولید سرمایه داری شکل می گیرد و تکامل می یابد. این طبقه مانند هر عنصر اجتماعی دیگر، در روند مبارزات اجتماعی یا دقیق تر، در مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی و نظام سرمایه داریست که به آگاهی طبقاتی و شناخت شرایط سیاسی- اجتماعی و روابط طبقاتی می رسد و بدین سان به عنوان دینامیسم تغییر بنیادی جامعه مطرح می گردد. به حرف دیگر، طبقه کارگرپدیده ای تاریخی است که بطور مستمر در حال شدن است. در این جا بحث بر سر نفی ضرورت سندیکا و تشکل کارگری نیست بلکه نقد ما به تقسیم کار و درک نادرستی است که از حزب و سندیکا و رابطه آن ها با طبقه کارگر و جنبش کارگری در میان جریانات سنتی رواج دارد. واقعیت این است که احزاب و سندیکاها هرکدام به فراخور وضعیت خویش، مسایل و سطوح مختلفی از سیاست طبقاتی را عرضه می کنند و این دو، گرچه با تفاوت هایی، ارگان های سیاسی کارگری می باشند.

همان طور که اشاره رفت، جنبش کارگران و زحمت کشان ایران دارد تبدیل به یک جریان اجتماعی مهم در تحولات جامعه می گردد که بدون در نظر گرفتن آن هیچ برنامه و اقدام سیاسی و اجتماعی امکان پذیر نیست. درمورد اجزاء تشکیل دهنده طبقه کارگر ایران باید گفت که این طبقه در واقع طیف وسیعی از مزدبگیران را تشکیل می دهد که در بخش های مختلف جامعه، در صنایع، کشاورزی، خدمات، فرهنگ، دانش، تعلیم و تربیت، بهداشت و ...، بکار مشغولند. در همه این صحنه ها، مبارزات و مقاومت کارگران و زحمت کشان در مقابل سرمایه داران دولتی و غیر دولتی در اشکال مختلف جریان دارد. بدون اغراق روزی نمی گذرد که ما با اعتصاب، اعتراض و مبارزه اقشار مختلف کارگران و زحمت کشان در ایران مواجه نباشیم. در چنین شرایطی است که ما شاهد بحث ها و ارائه آلترناتیوهای مختلف سیاسی برای تاثیر گذاری و دخالت در جنبش کارگری هستیم. در این زمینه بطور کلی ما با سه نظر روبرو هستیم که هرکدام به فراخور احوال ارائه دهندگان آن، منافع طبقاتی معینی را بیان می کند :

1 - جریانات بورژوایی که تا دیروز اساساً وجود طبقه کارگر و مبارزات آن را افسانه سازی کمونیست ها قلمداد می کردند، اینک که مبارزات کارگران واقعیتی انکار ناپذیر شده است، برای انحراف و جلوگیری از رشد وتکامل آن علیه نظام سرمایه داری، طرح ها و برنامه های معینی را ارائه می دهند. جناح های درون حاکمیت و جریانات بورژوایی در اپوزیسیون کوشش می کنند جنبش کارگری را از طریق ارگان های بین المللی چون سازمان جهانی کار(آی. ال. او) نیز تحت کنترل گیرند. این که این ارگان بین المللی که در حقیقت اهرمی است در دست بورژوازی امپریالیستی، مدتی است که نسبت به مسایل مربوط به سازماندهی کارگران ایران می شود،علاقه نشان می دهد را باید در این رابطه فهمید.

کوشش های جمهوری اسلامی و حمایت های سازمان هایی از قبیل سازمان جهانی کار از تغییراتی که قراراست در شوراهای اسلامی کارداده شود تا ظاهر آن ها را با صطلاح عامه پسند و مورد قبول ارگان های بین المللی سازند، به این معناست که جمهوری اسلامی خود در هراس از رشد جنبش کارگری و آگاهی به نفرت کارگران از ارگان های ضد کارگری شوراهای اسلامی، می کوشد با شیوه های جدیدی به کنترل مبارزات کارگران ادامه دهد. در این میان بسیاری از جریانات رفرمیست و "سندیکالیست" در ایران و خارج به تکاپو افتاده و در میان کارگران به پراکندن این توهم که گویا در پناه جمهوری اسلامی می توان به تشکل های کارگری "آزاد" و "مستقل" دست یافت، می پردازند. این اقدامات داخلی و بین المللی برای مهار کردن مبارزات کارگران گرچه می تواند برای مدت کوتاهی بر این مبارزات تاثیر سوء بگذارد ولی از آن جا که مشکل اساسی و حاد جامعه ایران خود نظام جمهوری اسلامی است و از آن جا که این رژیم ظرفیت کوچکترین عقب نشینی در مقابل خواست های رشد یابنده کارگران را ندارد، بسرعت تبدیل به مشکل جدیدی در مناسبات جامعه کار با نظام جمهوری اسلامی می گردد. این امر یک گام دیگر کارگران و زحمت کشان را در جهت کسب آگاهی طبقاتی بیشتر پیش می برد و ضرورت سازماندهی مستقل از نظام را بیش از پیش مطرح می سازد.

2) آن چه در مورد جریانات مدعی کمونیسم و سوسیالیسم می توان گفت این است که اکثریت قریب باتفاق آن ها هنوزبا همان دید و تصور سنتی به مبارزات کنونی کارگری می نگرند و برای جنبش کارگری چیزی جز الگوبرداری از آن چه در قرن پیش گذشت، عرضه نمی کنند. اغلب این جریانات که در نتیجه سرکوب خونین رژیم و سیاست های رفرمیستی خود، درهمان سال های اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تار و مار شدند و اینک در کشورهای اروپایی پراکنده اند، ناظر منفعل رخدادهای ایران هستند و دربهترین حالت، تنها به تعریف و تمجید و دنباله روی از مبارزات خود جوش کارگران، از طریق اعلامیه، رادیو و روزنامه های محدود خویش، بسنده می کنند. این جریانات بطور کلی فاقد توان و بینش لازم برای ارائه طرح، برنامه و آلترناتیو جهت سازماندهی نوین مبارزات کارگران و زحمت کشان هستند. عقب ماندگی درجریانات سنتی به حدی است که گروه های معینی در این طیف هنوز بر تزهای ماقبل سرمایه داری، از قبیل "انقلاب دموکراتیک" پای می فشارند و به جای دفاع از سوسیالیسم، در پی تحقق "مطالبات بورژوا دموکراتیک" می باشند و بدین سان مانعی هستند در مبارزه پرولتاریا برای سازماندهی تحولات سوسیالیستی!

برخی دیگر نیزبا توجه به برنامه های بورژوازی برای کانالیزه کردن نیروی عظیم کارگران در تشکل های باصطلاح آزاد و مستقل کارگری، کوشش خود را بطور عمده در رقابت با این طرح ها متمرکز کرده اند. آن ها به جای پاسخ گویی به نیازهای واقعی مبارزه طبقاتی، یعنی سازماندهی نیروی های کارگری در جهت رها شدن جامعه از زیر استثمار، فقر، سرکوب اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، دیکتاتوری و ...، که طبقه کارگر و زحمت کشان هدف اصلی و همیشگی آن هستند، به طرح آلترناتیوهای کهنه بورژوایی که با وجود سلطه نظام سرمایه داری، تحقق آن ها در جامعه ایران امکان پذیر نیست و تنها هدفشان تحمیق توده های کارگر و زحمتکش است، مشغولند. این جریانات که می توان آن ها را رفرمیست های "جدید" نامید، با الگوبرداری غیر تاریخی از تحولاتی که رشد سرمایه در کشورهای اروپایی طی قرن های 18 و 19 و پیموده و مربوط به دوران هایی است که نظام سرمایه داری در برا بر فئودالیسم و نظام های ماقبل و نیز برای روبیدن بقایای آن ها، هنوز خصلت های دموکراتیک داشت، می کوشند جامعه ایران را بر همان روند منطبق سازند. به این معنا که دیکتاتوری حاکم بر جامعه ی ایران را متناقض با زیربنای سرمایه داری می پندارند و جمهوری اسلامی را رژیمی غیر متعارف برای سرمایه داری قلمداد می نمایند. درک این جریانات از سرمایه داری درکی نادرست و بر مبنای تحلیل غلط از مراحل رشد و تکامل سرمایه داری استوار است. طرفداران چنین نظراتی تصور می کنند که نظام سرمایه داری یا اصولاً گردش سرمایه و قوانین انباشت آن در همه جا و در همه شرایط نیاز به "رقابت آزاد" و روبنای "دموکراتیک" دارد. در حالی مساله تکامل سرمایه و روبنای سیاسی آن تابع هیچ قانونی جز قانون ارزش و سود رشد یابنده نیست. برای شکافتن این مطلب به چند نکته در این زمینه اشاره می کنیم :

واقعیت این است که اصولاً رشد و تکامل سرمایه داری در هیچ کجای دنیا یک شکل، هم گون و دارای یک مضمون نبوده است. نه تنها این، بل که حتا رشد سرمایه در یک کشور نیز بدون تناقض نیست و مسیر هم گونی را هر گز طی نمی کند. قانون اساسی تکامل سرمایه، رشد نا برابر و تکامل متضاد اجزاء آنست و این وضعیت ناگزیر با عقب ماندگی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هم راه است. بطور کلی، سرمایه به زمینه ها و بخش هایی تمایل دارد که در آن ها امکان برداشت هر بیشترسود فراهم باشد. در اصطلاح سیاسی- اقتصادی به این مکانیسم "رشد ناموزون" سرمایه می گویند. درست به این دلیل است که مساله دموکراسی در کشورهای پیش رفته سرمایه داری، اصلی مطلق و امری اجتناب ناپذیر نیست بل که تابعی است از چگونگی تأمین سود و کسب ارزش اضافی تولید شده توسط نیروی کار کارگران! در کشورهای اروپایی که در واقع این جریانات بر آن تکیه دارند نیز "...تکامل دموکراسی بورژوایی، تکاملی پیچیده و هم راه با تناقضات و محدودیت های چشم گیر بود که انعکاس آن ها را در روندهای بعدی می بینیم؛ اشرافیت روس تازه پس از انقلاب اکتبر روبیده شد، کاست یونکرهای پروس (آلمان) را جنگ دوم جهانی تار و مار کرد، اشرافیت ایتالیا نیز پس از جنگ دوم جهانی توسط بورژوازی هضم شد ولی دوباره خود را در هیأت مافیا، واتیکان و...، زنده کرد و بورژوازی از آن با آغوش باز استقبال نمود"* و روابط برده داری در ایالات متحده امریکا تا همین اواخر بخشی تفکیک ناپذیر از نظام سرمایه داری این کشور بود.

بنا بر این می بینیم که تکامل سرمایه داری تازه در کشورهای باصطلاح پیش رفته، هیچ گاه خطی مستقیم و بدون مشکل نبوده است.

اشکال اساسی چنین برداشت نادرستی از تاریخ تکامل سرمایه داری در این است که سرمایه داری را همواره همراه با خصلت های دموکراتیک می انگارد و دیکتاتوری افسار گسیخته جمهوری اسلامی را نه محصول نظام سرمایه داری حاکم بل که در تضاد با آن می بیند. دارندگان چنین نظراتی به غلط تصور می کنند که "آزادی های دموکراتیک" موجود در جوامع پیش رفته صنعتی را بورژوازی اعطاء کرده است. در حالی که این آزادی ها و حقوق دموکراتیکی که امروز کم یا بیش در جوامع سرمایه داری غرب وجود دارد نه تنها دست آورد بورژوازی این جوامع نیست بل که درست بر عکس محصول مبارزه کارگران و زحمت کشان این جوامع علیه نظام سرمایه داریست که طی سالیان دراز مبارزه انقلابی به بورژوازی تحمیل شده اند. در این زمینه نیز بشریت بیشتر به طبقه کارگر و زحمت کشان مدیون است تا به بورژوازی که هر بار به دلایل مختلف کوشیده این دست آوردها را دوباره از میان بردارد. نمونه های بارزی دراین زمینه در اروپای "دموکراتیک" و ایالات متحده امریکا هم اکنون در پیش چشمان ما در جریان است که نیازی به تفسیر ندارد.

3) در ایران اما، نظرات و برخوردهای فعالی به جنبش کارگری چه در درون آن و چه در میان روشن فکران متعهد جریان دارد که نشانه های بارزی از رشد و بلوغ سیاسی است. شرایط ترور و خفقان حاکم بر جامعه که بویژه عناصر و جریانات کمونیست و انقلابی را هدف گرفته است، هرگونه سازماندهی علنی را ناممکن ساخته است. از این رو، در شرایط کنونی که هنوز با جنبش های توده ای مستمر روبرو نیستیم، ایده ها و چشم اندازهای نوین قابل روئیت نیستند. مبارزه طبقاتی در بطن جامعه در حال تدارک است و بمجرد بازشدن فرصت های انقلابی آن چه هم اکنون بطور بطئی تکوین می یابد، به عنوان آلترناتیو اجتماعی جو سیاسی جامعه را تعیین خواهد کرد. وجه مشخصه جنبش نوین طبقاتی در ایران گذشتن از تزها، طرح ها و اشکال سازمانی سنتی است.

دراین که مبارزات کارگری در ایران هنوز به یک انسجام سیاسی و آلترناتیو اجتماعی نرسیده است، حرفی نیست ولی ازاین واقعیت نباید نتیجه منفعل و رفرمیستی استخراج نمود. مبارزات کارگران و زحمت کشان ایران با تمام کمبودها و ضعف های خویش اما، حامل عنصر تغییر انقلابی شرایط بسود رها شدن جامعه از دیکتاتوری، فقر، سرکوب و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی است. هیچ طبقه و قشر دیگری در جامعه سرمایه داری ایران دارای چنین رسالت تاریخی و پتانسیل اجتماعی برای دگرگونی بنیادی جامعه نیست. زیرا کارگران و زحمت کشان ایران برای رهایی خویش راهی جز رها کردن کل جامعه از فقر، دیکتاتوری و نابسامانی در همه زمینه ها، ندارند.

مشکل اساسی جنبش کارگری در شرایط کنونی چگونگی سازماندهی نیرو و پتانسیل انقلابی آنست. تزها و دستور العمل های کلاسیک که بین سندیکا و سازمان سیاسی علنی کارگری در نوسان است دیگر نمی تواند به عنوان یک الگوی عملی و مفید در مبارزه طبقاتی بکار آید. سازماندهی از بالا و مناسبات هیرارشیک، که هنوزهم ایجاد آن در دستور جریانات سنتی قرار دارد، در درون خود روابط بوروکراتیک را تولید و باز تولید می کند و باین ترتیب نه تنها کمکی به رها یی طبقه کارگر و زحمت کشان نیست بل که اسارت آن ها را طولانی تر نیز می کند. سندیکالیسم سنتی که بر پایه جدایی سیاست از اقتصاد بنا شده است، عملاً وسیله ای برای تشدید از خود بیگانگی کارگران و زحمت کشان است و بیشتر ابزاری در دست بورژوازی برای کنترل مبارزه آن هاست. بنا بر این، با توجه به تجربیات و ناکامی های جنبش کارگری باید در جستجوی اشکال و قالب های سازمانی نوینی برای مبارزات کارگران و زحمت کشان بود. باید اشکال و قالب هایی یافت که با توجه به رشد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کارگران و زحمت کشان بتواند نیروی انقلابی جنبش را رها ساخته سرنوشت مبارزه را به دست خود کارگران و زحمت کشان بسپارد. چنین سازماندهی طبعاً نمی تواند چیز دیگری جز سازماندهی خود گردان یا خود سازماندهی کارگران و زحمت کشان باشد. این نوع سازماندهی که وجه مشخصه اش عدم تمرکز قدرت سیاسی و اهرم های تصمیم گیری در دست "نخبگان" و "رهبران" است، می تواند به عنوان ابزاری در خدمت رهایی کارگران و زحمت کشان از قید و بند نظام سرمایه داری به دست خود آن ها باشد. این گونه سازمان دهی از همان ابتدا خود را در مقابل حاکمیت سرمایه به عنوان یک بدیل اجتماعی می بیند و می کوشد در تمام عرصه های حیات مادی و معنوی، به عنوان قدرتی موازی و در مقابل قدرت بورژوازی عرض اندام نماید. این سازماندهی می تواند در کارگاه ها، مراکز تولید، محله ها، دانشگاه ها، ادرات و ...، خلاصه هر جا که انسان ها در تولید و خدمات به کار مشغولند، نیروهای اجتماعی را در مقابل حاکمیت بسیج کند.

در عین حال، جنبش کارگری ایران از پشتوانه جهانی کارگری نیز برخوردار است که در شرایط کنونی بدون چنین همبستگی امکان هیچ تغییری بسود زحمت کشان جامعه وجود ندارد. باین اعتبار طبقه کارگر ایران باید خود را به مثابه بخشی از طبقه کارگر جهانی بداند و در این راستا سمت و سوی مبارزه و اهداف خود را تعیین کند. با این پیش شرطه ها و ارتباطات می توان مطمئن بود، که جنبش کارگری ایران با سازمان دهی نیروهای عظیم خویش در داخل و فعال کردن همبستگی خود با جنبش کارگری در مقیاس جهانی، می تواند شرایط جدیدی در تناسب نیروها بسود رهایی جامعه نه تنها از یوغ رژیم جمهوری اسلامی بل که از هر نظام استبدادی و استثمارگر دیگر، ایجاد کند. نقش ژئوپلیتیک ایران در منطقه و تاثیری که جنبش کارگری و کمونیستی ایران می تواند در کشورهای اطراف بگذارد، بدون تردید سیمای سیاسی و اجتماعی منطقه را دگرگون خواهد کرد. این ها همه وظایفی است که پیش پای جنبش نوین کمونیستی و کارگری قرار دارد که نیاز به پاسخی عملی در مبارزه طبقاتی علیه نظام سرمایه داری دارد!

*رجوع کنید به جابر کلیبی : تحولات دوران ما، مبارزه طبقاتی و چشم انداز سوسیالیستی



1 comment:

  1. This comment has been removed by a blog administrator.

    ReplyDelete