گفتمان سیاسی اجتماعی
**********************************
Paltalk-->View all--> All Languages--> Iran-->Iran Goftemaan Siasi Ejtemaaee
20:00 اروپای مرکزی - 21:30 تهران - 14:00 نیویورک
**********
شنبه 29 اکتبر2022- 7 آبان 1401"ایران:افول و سقوط جمهوری اسلامی"اعتراض، خیزش، قیام یا انقلاببا علی دروازه غاری: استاد دانشگاه، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق
*******
*****
شنبه 22 اکتبر2022- 30 مهرماه 1401بحث آزاد در مورد تحولات اخیر در ایران
ناظم حکمت
"کشتار دردبستان راب" یووالدی-تگزاس
افرادی که مایل به شرکت در این جلسه ی گفتگو و شنود عمومی هستند به طور مساوی زمان برای ارایه ی بحث خواهند داشت.
گرامی باد روز جهانی کارگر
به مناسبت روز جهانی کارگر: طرحی از آیدا پایدار
* بررسى اعتراضات وتجمعات و اعتصابات جنبش كارگرى از ماه آوريل سال ١٤٠٠ تا ماه آوريل ١٤٠١.
* بررسى جنبش كارگرى-رشد جنبش در مقايسه سال قبل (١٣٩٩) از جنبه ی رشد يا افول كمى و كيفى.
* بررسی اشكال اعتراضات و گستردگى آنها ...
* بررسی نكات موجود ديگر كه در بحث ها به آنها نیز پرداخته خواهد شد.
زمین این حجم گردان بهار را تجربه می کند ... و انسان
کشتار و نابودی را...
سال نو را به کُرۀ زمین و درختان و گل های بهاری آن تبریک گفته، و شَرم خود را از اینکه میهمانان نا مناسبی برای کُرۀ زمین هستیم ابراز می کنیم.
گفتمان سیاسی اجتماعی، اول بهار 1401
سروده ای از محسن رجب زاده در وصف زنده یاد داود مدائن
روز ها می گذرند
همچون تیرِ کمانی،
و من در رأسِ تیرِ کمانِ سرنوشت
در چشم هایم
و در قلبم
از وحشتِ بر خوردِ با انتها
صفیرِ صدای درد می شوم،
و خود خواهی کمان تیر را
همچون سیلیِ سرنوشت، در زیرِ چشم هایم
همراه با آبِ اشک هایم اعتراض.
زمان می گذرد
افتان و خیزان
راه را می سازم
و شادیِ بزرگ را
در پشتِ سر
به جای می گذارم،
و خود، شادی را
در پنهان ترین پستوی وجودم
همراه با دانستن راهِ گذشته
با اشک
خنده می شوم
و صورتِ کبودم
خندان
درد می کشد.
و عبور خویش را از فراز
به حسِّ روز ها، که می گذرند
مبدّل می کنم،
و شب به افتادن
و روز را به بلند شدن
و تکرار را همراهِ آبِ خونِ سبزم
راه می سازم
و شادی را
همچون زوزۀ تیری
از دریچۀ گوش هایم
به قلبم
جاری.
من قطرۀ کوچک روز را
در سیاهیِ شب، می فهمم
و روز را در دلِ این شبِ بزرگ
دوست دارم
و می خواهم
روز را همچون نوزادِ کوچکِ خوب
در دلِ این شبِ بزرگ
از شیرِ سفیدِ پستان هایم
سیر کنم .
و روزی
روز
همچون جوانی
مرا به فراموشیِ کبودیِ صورتم
راه خواهد برد
ومن
دردِ صورتم را
به یاد خواهم آورد
و همراهِ روز
شب را
به میهمانی
به دیدنِ درختانِ سبزِ باغ
دعوت خواهم کرد .
... من قطرۀ کوچک روز را
در عمقِ سیاهی شب
دیدم
و صورتم از درد
تیر کشید .
ص183
مهدی ایزدیار(فصل پنجم)
اسپانیا. موستولس 1987
No comments:
Post a Comment