گفتمان سیاسی اجتماعی
روی جاده ی نمناک : مرثیه ای برای صادق هدایت
روی جاده نمناک
(مرثیه ای برای صادق هدایت)
مدت ها پس از خودکشی صادق هدایت، همین چندی پیش در اخبار او خواندم که در ایام نزدیک به آن فرجام تلخ، چندتایی آثار منتشر نشده خود را که نزد این و آن بوده ازشان می گیرد و با آنچه از این دست آثار پیش خود بوده، یکجا، دریک لحظه بحرانی و خشماگین، می سوزاند، و از آن جمله کتاب یا کتابچه ای بوده است یا نمی دانم چه، نامش «روی جاده نمناک» که شاید بعضی از دوستان دمخور و نزدیک هدایت، این کتاب را نزد او دیده باشند یا نام و نشانش را شنیده. اما جز آنچه گذشت دیگر خط و خبری از چند و چون این اثر منتشر نشده و سوخته او، ظاهرا در دست نیست، یا ما انبوه و عامه مردم، بی خبریم. باری، ازحرف های دیگر گذشته، اصلا نفس خبر و اسم و سرنوشت این اثر معدوم از آن عزیز برای من خاطره انگیز و دردآلود بود، و پرسش ها و حسرت و تأثرها با خود داشت که یحتمل از خوانده های کار او پیشم کمتر نبود. گرامی خوبی که ننگ وجود تهران را برصفحه این ملک، هزاره ای و قرنی چند یک بار، پیدا شدن چنین نازنین فرزندی در دامنش مگر بشوید و کفاره دهد. اکنون این زمزمه ای است با او و برای او و کتیبه شکسته بسته ای بر آستانه یاد ارجمند او
....ساسان دانش
روی جاده نمناک
اگر چه حالیا دیریست کآن بی کاروان کولی
،ازین دشت غبار آلوده کوچیده ست
و طرف دامن ازاین خاک دامن گیر برچیده ست؛
:هنوز از خویش پرسم گاه
آه
چه میدیده ست آن غمناک روی جاده نمناک؟
***
زنی گم کرده بوئی آشنا، و آزار دلخواهی؟
سگی ناگاه دیگر بار
وزیده بر تنش گمگشته عهدی مهربان با او
چنانچون پار یا پیرار؟
سیه روزی خزیده در حصاری سرخ؟
اسیری از عبث بیزار و سیر از عمر
به تلخی باخته، دار و ندار زندگی را در قماری سرخ؟
و شاید هم درختی ریخته هر روز همچون سایه در زیرش
هزاران قطره خون بر خاک روی جادهی نمناک؟
چه نجوا داشته با خویش؟
پیامی دیگر از تاریکخون دلمرده سودا زده، کافکا؟
-(درفش قهر،
،نمای انتقام ذلت عرق یهودی از نظام دهر
لجن در لج، لج اندر خون و خون در زهر.)-
همه خشم و همه نفرین، همه درد و همه دشنام؟
درود دیگری بر هوش جاوید قرون و حیرت عصیانی اعصار
ابر رند همه آفاق، مست راستین خیام؟
چه نقشی میزده ست آن خوب
به مهر و مردمی با خشم یا نفرت؟
به شوق و شور یا حسرت؟
دگر بر خاک یا افلاک روی جادهی نمناک ؟
دگر ره مانده تنها با غمش در پیش آیینه
مگر، آن نازنین عیاروش لوطی؟
،شکایت میکند زآن عشق نافرجام دیرینه
وز او پنهان، به خاطر میسپارد گفتهاش طوطی؟
کدامین شهسوار باستان میتاخته چالاک
فکنده صید بر فتراک روی جادهی نمناک؟
***
هزاران سایه جنبد باغ را، چون باد برخیزد
گهی چونان گهی چونین.
که میداند چه میدیده ست آن غمگین؟
دگر دیریست کز این منزل ناپاک کوچیده ست.
.و طرف دامن ازین خاک برچیده ست
ولی من نیک میدانم،
،چو نقش روشن بر جبین غیب میخوانم
،که او هر نقش میبسته ست، یا هر جلوه میدیده ست
نمیدیده ست چون خود پاک روی جادهی نمناک
اخوان ثالث
تهران- اردیبهشت 1340
طراحی: ساسان دانش
***********
********
*****
به یاد صادق هدایت
.!!با تشکر ازسازنده ی ناشناس این فیلم کوتاه
*****
نقاشی های صادق هدایت
*****
گفتمان سیاسی اجتماعی