Saturday, February 22, 2014

"دار- بست" : در مرگِ" نصيب "، كارگر 22 ساله افغاني


http://www.zaminvatan2.blogfa.com/

"دار- بست" 




افتاده روي خاك

دراز به دراز
با دهان كف كرده
بی فوت وقت
سرك مي‌كشند پنجره ها
بيدار نمي‌شود
نه
نمي‌شود
افتاده­ ست نصيب
از ارتفاع طبقه‌ي 5
در ساختمان رياحي
روي زمين
و حفره اي در چشمش
و چسبيده خون
به ميلگرد بيرون زده از ديوار
و تكه‌ي پيراهن‌اش
گير كرده در چنگ يك مفتول
افتاد نصيب
امروز
وَ ديروز
از طبقه‌ي 5
درست سر وقت
و درست مُرد
درجا
بدون نقص
بي هيچ نفس ِاضافي
و مي‌افتد
هر روز
نصيب
از ارتفاع
و مي‌توانيد  فردا
سر وقت
به ستون روزنامه اي ...
نه
نگاه نكنيد
آنجا نيست
به اينجا
به ستون يك ساختمان
به داربست
همينجا
كه مي‌افتد نصیب  از بالايش
هر روز
هر روز
سر وقت
و سكوت،
           پليس،
                 صورتجلسه،
                                 پزشك قانوني
نگاه كنيد به اينجا
به داربست،
              قنات   
                   گاوداري
                            دستگاه پرس،     
                                             ساختمان،            
طبقه‌ي 5 مجتمع مسكوني خيابان رياحی
و اسم خیابان نصیب نیست
ریاحی است
آري به ارتفاع،به ساختمان
يا همين طبقه‌اي
 كه الان
داري مي‌خواني  در آن
اين نصيب را
همين‌جا،كنج اتاق
لاي جرز ديوار.
در آشپزخانه
كه مي‌پزيد گوشت نصيب را براي شام
همین جا، پاي پنجره‌
توي سطل زباله
 كه مي‌اندازيد پوست و استخوان نصيب را
كه بروند دور،
بروند دور
بروند افغانستان، پاكستان
و سگ‌هاي گرسنه‌ي پيشاور
سق بزنند نصيب را
هر روز سر وقت، بدون وقت
و تكه‌اي از استخوان نصيب را
كودكي چشم بادامي
در باميان
كه چرك كرده ست
به دندان بكشد
همان‌ها كه چشم‌هايشان مثل ‍‍‍ژاپني‌هاست
و استخوان بخورد كودك
تا محكم شود
چهار‌ستون بدنش،
بتواند
بالا بكشد از داربست، طناب
در ارتفاع تهران
همان‌ها كه چشم‌هايشان مثل ژاپني‌هاست
و ژاپني نيستند
و خوب كه نگاه كني
پاي تمام پي‌ها
داربست،
پای همه ی دیوارها
دراز كشيده نصيب
دهانش كف كرده
چشم‌هايش پر ِ خاك
و كرم‌ها وول ميخورند
قلقلك مي‌دهند
نمي‌خندد
گريه نمي‌كند
حرف نمي‌زند
تكان نمي‌خورد
               - احمق جان! مرده است نصيب -                            
                                         زير هر ديوار،ساختمان،هر ستون
دراز كشيده نصيب
در كانال هاي مخابرات - لای خاک -
و حضور دارد
هميشه
در خطوط تلفن
حرف ها را میشنود
سكوت مي‌كند
دهانش كف كرده
مرده ست
حرف نميزند
دراز كشيده نصيب
در كانال هاي گاز
گرم ميشويم در اتاق
كرم ها وول ميخورند
كيف ميكنيم
و اصلا
افغاني‌ها پر شده‌اند در
پي‌هاي ساختمان‌ها
ديوار برج‌ها
پُل‌ها،
چاه
و اصلا
اگر بيرون بكشي نصيب را
فرو مي‌ريزد تهران
و ما هر روز مي‌نشينيم
در خانه‌هايي كه
بنا شده با آجر و آهن و نصيب
و ما هر روز
راه مي رويم
روي آسفالت، نصيب
و هماغوشي مي‌كنيم
زير پتو
و مي‌كشيم نصيب را روي خودمان
راه مي‌رويم، مي‌خوابيم
روي كف
هر روز،
روي نصيب
هر وقت، بدون وقت
و مردن مي‌شود
هر لحظه
هر جا
هر روز
بي‌صدا،
نصيب
مردن مي‌شود
هر وقت، بدون وقت
هر روز
هر روز
نصیب

..................................

علیرضا عسگری  


هژده اردیبهشت 91
 

No comments:

Post a Comment