Thursday, December 27, 2012

آزادی شعری مشترک از سارا تبریزی و سیروس کفایی

آزادی



شعری مشترک از سارا تبریزی و سیروس کفایی


شماره ۳

سیروس کفایی : در سرزمین ما

آفتاب

بدان سوی بر مردگان خویش می درخشد که

کوه

آرام آرام خودش را به زیر می کشد تا

من و ما

بعد از هر درد دلی

مسیر

را در خانه پنهان سازیم

سارا تبریزی : سیروس جان

در سرزمین ما

کوه

سایه ای بیش نیست

ای کاش !

ای کاش زندگان می دانستند که خود

خورشید ند

سیروس کفایی : سارا جان

در سرزمین ما

دره ای سقوط می کند تا هر

گذرگاه

افسانه اش را بر رهزنان

باطل کند

سارا تبریزی : دره جنین نارسی بیش نبود

اما

سیروس جان فراموش نکن که

کوره راهها هنوز

آبستن

امید و آرزوها هستند

سیروس کفایی : سارای عزیز

عاقبت روزی

آن زمینی را که بر وزن افتاده است

به شهادت خو ا هم گرفت ...

آن جاده ای را که به سفر نمی برند ولی اما

متقاضیانش پروانه دارند

آن دادگستری را

سارا تبریزی :

سیروس !!

کدام متقاضی ؟

کدام زمین ؟

در این سرزمین حتی

پروانه هم پروانه

ندارد

اما چه آسان صادر می کنند

آتش را

سیروس کفایی : سارا !!

دادا... دادا !

در سرزمین ما

ریسه های رنگ ، سر پیچ تنم را به سوی

میدان آزادی

می چرخاند .... می چرخاند

سارا تبریزی : سیروس !!

به سر شهادت می دهم !

زمینی که میدانش در گروگان است مشکوکم

مشکوکم !

ولی من روزی کلاهم را به هوا پرتاب خواهم کرد که

دو لبه اش برابر باشند ..

برابر !

نزدیک است

آزادی .


 






Friday, December 14, 2012

شنبه15 دسامبر تئوری اجتماعی مارکس

گفتمان سیاسی اجتماعی

شنبه15 دسامبر


**********************
کلاس  چهارم

از سری کلاسهای تئوری های کلاسیک جامعه شناسی

تئوری اجتماعی مارکس

Marxian Social Theory


فایلهای صوتی




 Music



Marxian  Social Theory

Philosophy

Dialectics

Materialist concept of history economics as sociological theory
Epistemology: Social theory should include:
-The making of society, not completions of it
-Nexus of social relations
-Cultural conditioning -Powerful elites

Biography:
Born on May 5, 1818 in Trier, Germany

Died on March 14, 1883 in London, England
Studied Jurisprudence in Bonn and later Berlin, with a Ph.D. in 1841 (when he was 23)

Sent to exile from Germany, France, Belgium, France, Germany again, France and ended up living in London for the rest of his life, 1849-1883
Well-known work:

The Poverty of Philosophy, 1847 Manifesto of the Communist Party, 1848 The Eighteenth Brumaire of Louis Bonaparte, 1852 A Contribution to the Critique of Political Economy, 1859 Capital, started volume one in 1867, volumes two and three edited by Engels and finished by 1894
Intellectual Influences:
Georg Hegel, August Comte, and Ludwig Feuerbach
German Idealism’s Phenomenonalism: Is human knowledge based on human impressions (Hume), or is reality independent of human experience (Kant)?
David Hume: Ideas extend no further than human experience

Immanuel Kant: phenomenon/noumenon dichotomy: we reason beyond experience, refuting human mind not tabula rasa—this is where new ideas come from
Georg Hegel: Existence of a universal mind or spirit (geist), human mind is a process involving self-expression, self-actualization, self-knowledge

Dialectics: Human mind develops by grasping the interplay between potential opposites, which results in a third alternative or “unity of opposites” involving three concepts: a) change, b) motion, and c) process, in an almost circular motion

Thesis====>Anti-thesis===>Synthesis=>Thesis===>Anti-thesis===>Synthesis

Marx’s Critique of Hegel:
Marx and religion
Marx and the state
Marx and material labor vs. Hegel’s human spirit
Marx and political economy

Marx and human agency “philosophers have thus far interpreted the world in various ways, the point however, is to change it”
Marx and alienation: production, process of production, relations of production, consumption

Marx’s political economy as a sociological critique: People treat each other and themselves as things, while capital becomes the real subject governing their lives.

Development of capitalism and alienated labo

General thesis: Infrastructure (productive forces, relations of production) and Superstructure (culture)
******************



شعری از پرتو یادیار ..مشق امشب

 

 

به یاد یکایک گلهای این باغ تنها می توان گریست بر

 این سرزمین ، وجدانهای خفته و مسخ شده و بهای

 سنگینی که نازنین گلهای سرزمینم پرداخته اند.    

 پرتو یادیار


«مشق امشب »


سر مشق، آموزگار

نه برای تکلیف شب

برای تکلیف این سرزمین

امشب من خود، سرمشق دفترم

سرمشق دیدگان غبار گرفته

سرمشق سرزمین از یاد رفته

بگذار آموزگار عزیزم

برای یک بار هم که شده

من سرمشق تکلیف شب خود باشم

اینگونه ام!

بهای سنگینی داده ام برای سرمشقم

بهای پاک بودنم

بهای شکوفا شدنم

بهای شادیهای کودکانه ام

بهای امیدهای دستان پینه بسته ی پدرم

و بهای دستان کوچکم که با مدادهای رنگی

نقش یک زندگی رنگی را می کشید

چون باغی پر از گل

غافل از دروغ رنگها و نیرنگ باغبان!



باغبانی که تبر به دست

به جان درختان باغ نه

به جان ما آمده بود

ای زاغان پر نیرنگ

به جای نغمه های کودکانه مان

اینک نوبت شماست

ماری ست در سرزمین

که از خاموشی ما جان می گیرد

پرتو یادیار پاییز 91

Tuesday, December 4, 2012

شنبه 8 دسامبر ۵۰ سالگی کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی

گفتمان سیاسی اجتماعی

شنبه 8 دسامبر

******************************

گفت و شنودی

با

جابر کلیبی

ازدبيران سابق کنفدراسیون جهانی دانشجویان

ایرانی

و

امین بیات

از اعضاء سابق کنفدراسیون 

به مناسبت ۵۰ سالگی کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی

و

برگزاری یادمانی به این منظور

 در تاریخ 5 ژانویه 2013

فایلهای صوتی

بحث اصلی

پرسش و پاسخ 1

پرسش و پاسخ 2

پرسش و پاسخ 3  

*******************************