Saturday, August 6, 2016

شنبه 3 سپتامبر 2016 : صحبتی از خاوران

گفتمان سیاسی اجتماعی

*****

شنبه  3 سپتامبر 

 صحبتی از خاوران

***
سروده ای از مهدی ایزدیار 
در پشت پنجره  صدای رعد   می آید
در پشت پنجره صدا می آید
نه
از پشت پنجره   فریاد رعد می آید
در پشت پنجره  فریاد  رعد می آید
در پشت پنجره
کسی زاییده می شود
در پشت پنجره   صدای فریاد می آید
 
از این اطاق بیرون باید رفت
زمان زایش فرا رسیده است
 
آری صدای  فریاد نوزادی
به رنگ سرخ
به رنگ لبخند
به رنگ آزادی
آزادی
آزادی
آری آزادی
آری صدای انقلاب می آید
 
در پشت پنجره  زندان است
از پشت پنجره  صدای رعد  می آید
از پشت پنجره
در پشت پنجره
 
صدای رعد می آید
صدای شکستن زنجیر
 
در پشت پنجره
گلوله با سینه همراه است
 
از پشت پنجره
صدای رعد می آید .
                                                       مهدی ایزدیار
                                                      آگوست  دو هزار و پنج


***
سروده ای از ساسان دانش
:تهیه کننده

****

اندرون های توانا


سروده ای از ساسان دانش

تقدیم به یارانی که سرافراز رفتند تا انسان را معنا کنند و تقدیم به یارانی که رنج زندان را شکیبایی می کنند تا معنای انسان را ژرفا بخشند






*****

*******************


یابنده ی گل از نیش سر خار نترسد

عاشق به عدالت از سوزش شلاق نترسد

آنکس که شود پیرو پویان

از آتش تیر یا که گل دار نترسد

محسن رجب زاده،
سالگرد کشتار زندانیان سیاسی
بیست و پنجم مردادماه 1395


****

آزادی


بر فراز کوهساران صخره ها یک شاه باز

بهر روزی کرده بودش پرواز

درمیان اوج پرواز خویش

تکه رانی بر درخت آویخته دید

شیرجه زد اوسوی طعمه رو نمود

با عملکردش به سرعت نیز فزود

تا که بر ران آمدش ناگه فرود

یک رسن افتاد رسن هایی فزود

در میان تور خود را بدید

این مصیبت بهر روزیش آمد پدید

از غمش هیچ سوی طعمه نرفت

کین بلا ازبهر آن بر وی برفت

این سو آن سو درون تور پرید

در میان دست صیاد خود بدید

در میان دست صیاد خویش

این سخن گفت با غم و یک دل ریش

جان شیرین است و آن طعمه لذیذ

لیک آزادی گواراتر عزیز

لیک آزادی گواراتر عزیز

محسن رجب زاده
 27/5/95
............................................


............

*******
سروده های انقلاب
 محسن رجب زاده



تقدیم به ترانه موسوی جان شیفته ای که در مرداد ماه توسط اطلاعات سپاه دستگیر وبعد از تجاوز وحشیانه و دسته جمعی پیکر نازنبنش را در حالی که زنده بود در جاده کرج قزوین سوزاندند


به نام نامی مردم به نام آرمان و آرزوهای طلايی رنگ و نورانی
به توای دشمن مردم آی خونخوار
آی جلاد
منم من دختری آزاده از ایران
من  ترانه
یک نشانه از هزار بی داد
گر به خشم دامنم آلوده اید
یا که از ترس پیکرم سوزانده اید
چه توانید کرد با رقص بین باد و تنم
می برد هر سو بی گمان خاکسترم
هم ز خاکستر، هم از خون ندا
می رسد هر دم به گوش آوای ما
ای وطن
آزاد و از بند رها می خواهمت

20 مرداد ماه 1388
تقدیم به ترانه موسوی



**************
اشعاری از محسن رجب زاده

عشق
از کودکی خود عشق را دیده ام
من عشق را دیده ام در درد  کارگر
من عشق را دیده ام در درد رنجبر
از درد کارگر از رنج رنجبر سودها برده اند دستان همچو پر
من عشق را دیده ام در دستان زبر و سخت
من عشق را دیده ام در پای روی تخت
من عشق را دیده ام در سر کنار دار
یا مرگ دلاوران در گور خاوران
من عشق را دیده ام
در کوچه های عشق تارها تنیده ام

سالگرد کشتار زندانیان در تابستان 67
 *****
بازگشت

ز پنهان گاه زندانهای خاموش و خزان دیده
 بسویت باز خواهم گشت
تو را با دست سوی خویش خواهم خواند    
 تو را فریاد خواهم کرد
من اکنون قطره های ریز اشکی را
که از هجران من چون بال زنبوران می ریزند
بروی غنچه چشمان تو احساس خواهم کرد
من اسفنج کبود ابر را لمس خواهم کرد
و زان آبی بروی آتش هجرانت خواهم ریخت
سپس آهنگ دیدار تو خواهم کرد
من از تاریکی زندان و از تنهایی سلول
سخن آغاز خواهم کرد
من از پاها  بروی تخت
من از قبر و قیامت ها سخن آغاز خواهم کرد
من از یاران از آن یاران بی باک کنار دار
من از لیلا خشایارها من از بابک غفوریها
و از ان یاوران  مردم دردمند
سخن آغاز خواهم کرد
سخن اغاز خواهم کرد
شهریور 62  انفرادی گوهر دشت

**********
******

گفتمان سیاسی اجتماعی

No comments:

Post a Comment