Monday, July 23, 2018

غروب بامداد! در دوم مرداد؛

غروب بامداد! در دوم مرداد؛


احمد شاملو، زبان شیوا و آهنگین فارسی را پالایش داد و شعر و واژه را از پشت درهای آکادمیک رها کرد و از چنگ نخبگان درآورد و در میان مردم رواج داد. شاملو شاعری است که با شعرهایش "عشق" و "انسان" را معنایی دوباره کرد، او فقط ادیب نیست، چراکه واژه‌ها را آنچنان در هم تنید که خواب‌آلودگان را هیجان‌زده و جوانان را سرآسیمه کرد، هنر برای هنر برای شاملو معنا ندارد، شاملو هنرمندی پویا و اجتماعی است که نگرش هر آدمی را گسترش می‌دهد. واقعیت زندگی شاملو با منافع جامعه، به ویژه فرودستان جامعه گره خورده است و گواه آن، در شعرها و سی سال تلاش و پژوهش‌ وی با یاری 10 دوره دانشجویان رشته‌ی ادبیات برای انتشار "کتاب کوچه" آشکار است، افزون براین انتخاب متون و داستان و رمان و شعرهای بزرگان ادبیات جهان و برگردان زیبا و ارزشمند آنها به فارسی، داستان‌های پرمعنای او برای کودکان، روزنامه‌نگاری نوین و خستگی ناپذیر و سرانجام نگاه و شیوه‌ی زندگی او بسیار درخشان است، به همین دلیل با تمام وجودش به حکومت‌ها 
پشت کرد و اندیشه‌ورزی را در جامعه دامن زد
شاملو اما عاشق است، عاشقی که آزادی را از ژرفای درون، آگاهانه فریاد کشید، فریادی که هنوز طنین‌انداز فضایی است که هر آزاده‌ای از پژواک صدای آن تاثیر می‌پذیرد‌. جهان و پدیده‌های آن و همچنین روابط اجتماعی و روابط میان فردی انسان‌ها با شاملو و شعرهایش جلوه‌ای دیگر دارد. احمد شاملو در دوم مرداد 1379 درگذشت، اما بامداد شعر و ادبیات ایران غروب نخواهد کرد و نام شاملو در امتداد تاریخ برای جستجوگران زندگی، ماندگار خواهد ماند
!يادش هماره گرامی‌باد

ساسان دانش
 ژ24  ژوئیه 2018
دوم مرداد 1397

______________________________

:شعری از احمد شاملو

انسان، زاده شدن تجسد وظیفه بود
توان دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان انده‌گین و شادمان‌شدن
توان خندیدن به وسعت دل
توان گریستن از سُویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن
در ارتفاع شکوه‌ناک فروتنی
توان جلیل به دوش بردن بار امانت
و توان غم‌ناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان
انسان
.دشواری وظیفه است

*************** 
*****


:پیام کانون نویسندگان ایران

در هجدهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو
.یاد شاعر بزرگ انسان و آزادی را گرامی می‌­داریم

من
تنها فریاد زدم
!نه
من از
فرو رفتن
.تن زدم

در روزهایی که رنج و بی عدالتی بر جان و زیست مردم بی­ لب‌خند در خانه و خیابان و زندان منتشر است، در هنگامه­‌ای که پاسخ اعتراض و ایستادگی گرسنگان و تشنگان گلوله است، در جایی که عشق و هنر ممنوع است، غریو آزادی از زبان اوست که فضا را می­‌آکند

شاملو نه شاعر غار و پستو بود و نه گم­گشته در ازدحامِ سودجویان، هم از اندوه عشق و غم تنهایی می‌سرود و هم از انسانی که به هیئت "ما" زاده شد. روشنفکری که سر بر خط هیچ قدرتی نگذاشت و برای خوشآمد هیچ فرد یا گروهی بیان و شعرش را سانسور نکرد، و این گونه، شاعری مستقل و پیشرو که از بوسه و خون و عشق در جنگل و دشت و سنگفرش خیابان می‌سرود، در میان ما و با ما زیست و ماندگار شد

در سرزمینی که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون‌ است، تاریخ آکنده از ستم پیشگانی­ است که قتل، زندان، تبعید، انزوا یا غم نان را نصیب آزاداندیشان کرده‌اند. حاکمان کنونی نیز بر همین سیاق، با هرگونه فرهنگ انسانی در ستیزند و از جمله بارها از حضور ما بر مزار شاعر بزرگ هراسیده‌ و سعی بیهوده کرده‌اند تا ما را از ارج گذاری به شعر و اندیشه­‌ی آزاد او بازدارند؛ اما ما به روال سالیان گذشته، ساعت پنج عصر سه‌شنبه دوم مرداد ۱٣۹۷ در گورستان امامزاده طاهر کرج، حضور خواهیم داشت تا شعرهایش را بخوانیم و مزارش را گل‌باران ‌کنیم.

حضور تو و من بر مزار شاعر بزرگ ایران، حضوری از جنس امروز است؛ از جنس انسان که آزاد است و به هر اسارتی در تن و زبان می گوید: نه

کانون نویسندگان ایران

٣۰ تیر ۱٣۹۷

*******


No comments:

Post a Comment