Friday, May 1, 2015

شنبه 2 ماه مه-اروپای شمالی و اروپای جنوبی، پیدایش احزاب جدید، با مهدی ايزديار


گفتمان سیاسی اجتماعی

@@@@@@@@@@

شنبه 2 ماه مه
اروپای شمالی و اروپای جنوبی،  پیدایش احزاب جدید
با مهدی ايزديار


احزاب جدید در جنوب اروپا
با توجه به بحران جهانی و کشمکش های اخیر کشورهای جنوب اروپا،
دلایل و چرایی پیدایش تشکل های نوین در شرایط کنونی چیست؟
نقاط ضعف و قوت آنها در عرصه ی سیاسی، اجتماعی چیست؟
دلایل ورشکستگی اقتصادی این کشورها در تحولات اخیر جهان، چه می تواند باشد؟

آیا می توان "يورو" را زنجیری بر پای کشورهای جنوب اروپا دانست؟


 گفتمان سیاسی اجتماعی، گفتگویی را با "مهدی ایزدیار"، در روز دوم ماه می 2015، برگزار می کند. در این جلسه، تلاش خواهد شد که به بررسی پرسش های اشاره شده، پرداخته شود. بدیهی است که مشارکت دوستان در بحث، بازده بیشتری در جهت روشنگری خواهد داشت.

فايلهای يوتيوب/ صوتی

بخش يکم      بخش دوم       بخش پايانی

@@@@@@@@@@@@




شاعر  : خولیو کورتازار
بر گردان به فارسی : مهدی ایزد یار.


https://www.youtube.com/watch?v=udfvoE_Yygk

Julio Cotazar :



Yo tube un hermano :


Yo tuve un hermano
no nos vimos nunca
pero no importaba.

Yo tuve un hermano
que iba por los montes
mientras yo dormía.

Lo quise a mi modo
le tomé su voz
libre como el agua.

Camine de a ratos
cerca de su sombra
no nos vimos nunca
pero no importaba.

Mi hermano despierto
mientras yo dormía.
Mi hermano mostrándome
detrás de la noche
su estrella elegida.

Julio cotazar :

من یک برادر داشتم

من یک برادر داشتم
هرگز یک دیگر را ندیدیم
اما   اهمیتی نداشت .

من یک برادر داشتم
که به کوهستان ها می رفت
آنگاه   که من می خوابیدم .

او را به طریق خود     خواستم
صدای او را نوشیدم
همچون آب   که آزاد است .

راه رفتم     نزدیک پشت سایه ی  او .
هرگز    یک دیگر  را  ندیدیم
اما    اهمیتی نداشت .

برادر من
آنگاه که من می خوابیدم

برادر من
از پشت  شب
به من نشان می داد
ستاره انتخا ب شده ی خود را .


شاعر  : خولیو کورتازار
بر گردان به فارسی : مهدی ایزد یار.


2014-09-27



@@@@@@@@@@@@@@@@



روز جهانی کارگر

 گرامی باد



@@@@@@@@@@@@@@
چيستان
مجید نفیسی
برای روز جهانی كارگر
ميوه نيستم كه بگندم
يا كالا كه بپوسم.
من آفريده ي كارِ خويشتنم.
مورچه نيستم كه به يك صف راه روم
يا كاربافك كه به تنهايي تار تَنم.
من آبستنِ جمعِ خويشتنم.
با اين همه، در محرابهاي پول
بر بتِ وارونه ي خويش نماز ميگذارم
و در بازارهاي كالا به زنبيل ميكشم
از بدنِ گرمِ تكه تكه شده ي خود.
حالا بگو كه كيستم
زنده يا مرده به چيستم؟
اين چيستانيست ساده و سمج
از پايِ كرسيِ شبِ يلدا.
آيا كار، نفرينِ آفريننده ي من است*
يا داستانِ آفرينشم؟
@@@@@@@@@@@@@

No comments:

Post a Comment